پایگاه خبری آستان مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها، امام موسی بن جعفر(ع) در سال ۱۲۸ قمری به دنیا آمد. امامت ایشان از سال ۱۴۸ قمری آغاز شد که مصادف با خلافت چهار خلیفه عباسی، یعنی منصور، مهدی، هادی و هارون بود. یکی از مسائل مهم در زندگی امام کاظم(ع)، محدودیت‌های سیاسی و اجتماعی متعددی بود که آن حضرت مجبور به تحمل آن‌ها در سال‌های پایانی عمر خود شد. امام همواره از جانب دستگاه خلافت مورد آزار و اذیت واقع می‌شد، به‌گونه‌ای که برخی از خلفای عباسی زندگی آزادانه را از ایشان سلب کرده بودند. آن‌ها امام را از مدینه احضار و دستگیر می‌کردند و در شهرهای بصره و بغداد زیر نظر قرار می‌دادند. 

اما استفاده از تعابیر مختلف در این گزارش‌ها برای محدودیت‌های امام سبب شده است که ماهیت و کیفیت آن‌ها در هاله‌ای از ابهام باقی بماند. کاربرد عبارات متفاوتی همچون «سجن»، «حبس» و «حصر» عامل ایجاد این ابهامات است که در یادداشت پیش رو بیشتر مورد بررسی و واکاوی قرار خواهد گرفت. 

احضار و زندانی‌شدن امام کاظم(ع) طبق گزارش‌های تاریخی، نخستین بار در زمان مهدی عباسی صورت گرفت، اما پس‌ از آن نیز امام چهار مرتبه در دوران هارون در زندان‌های متعددی محبوس شد.

زندان مهدی عباسی 

پس‌ از مرگ منصور در سال ۱۵۸ قمری، خلافت به پسرش محمد، معروف به مهدی عباسی رسید. او پس‌ از استقرار حکومت در بغداد، دو مرتبه امام کاظم(ع) را از مدینه به بغداد فراخواند و در دومین احضار، ایشان را زندانی کرد. هرچند در‌باره مدت حضور امام در این زندان اطلاعاتی در دسترس نیست، اما در گزارش‌های تاریخی چنین نقل شده است که در یکی از شب‌ها، مهدی عباسی، قحطبه، یکی از وفاداران به بنی‌عباس را فراخواند و از او درخواست کرد که هنگام سحر، امام کاظم(ع) را در زندان به قتل برساند. مهدی عباسی در همان شب، امیرالمؤمنین علی(ع) را به خواب دید که خطاب به او، آیه ۲۲ سوره محمد را خواند: «فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ؛ پس اگر از خدا و پیامبر روی‌گردان شوید، آیا از شما جز این انتظار می‌رود که در زمین فساد و بر سر مال دنیا قطع رحم کنید؟» مهدی عباسی پس از این رؤیا فهمید که حضرت علی(ع) او را قاطع رحم و مفسد معرفی کرده‌ است؛ از این‌ رو شبانه، امام کاظم(ع) را احضار کرد و ضمن احترام به ایشان، امام را به سوی مدینه فرستاد. 

زندان عیسی بن جعفر 

مهدی عباسی در سال ۱۶۹ از دنیا رفت و پس‌ از او، پسرش هادی به خلافت رسید. عمر خلافت هادی کوتاه بود و پس‌ از او، برادرش هارون حکومت را در دست گرفت. شخصیت هارون به‌گونه‌ای بود که از سوی موسی بن جعفر(ع) احساس خطر بسیاری می‌کرد، بنابراین با برنامه‌ای از پیش طراحی‌شده در سال ۱۷۹ ق به قصد به‌جا آوردن عمره راهی مکه شد و پس‌ از آن به سوی مدینه رفت. هارون در مدینه مقابل بارگاه مطهر رسول‌الله(ص) ایستاد و خطاب به پیامبر(ص) چنین گفت: «ای رسول خدا! از کاری که قصد انجام آن را دارم، پیشاپیش عذرخواهی می‌کنم. قصد آن دارم که موسی‌ بن‌ جعفر را زندانی کنم؛ زیرا او می‌خواهد بین امت تو اختلاف ایجاد کند و باعث خون‌ریزی میان آن‌ها شود.» سپس حکم دستگیری حضرت کاظم(ع) را صادر کرد و امام به دست فضل‌ بن ربیع، هنگام ادای نماز صبح در مسجدالنبی(ص) دستگیر و به غل‌ و زنجیر کشیده شد. 

شیخ صدوق این واقعه را چنین نقل می‌کند که «مأموران هارون امام را در حالی‌ که به نماز ایستاده بود، دستگیر کردند؛ نماز آن حضرت را شکستند و ایشان را با خود بردند، در حالی‌ که آن حضرت می‌گریست و می‌فرمود: ای رسول خدا! از آنچه برای من اتفاق افتاده است، به تو شکایت می‌کنم.» 

زمانی‌ که امام را نزد هارون بردند، او به حضرت دشنام داد و بی‌احترامی کرد؛ سپس دستور داد دو کاروان آماده کنند که در هر یک کجاوه‌ای پوشیده قرار داشته باشد؛ یکی از آن‌ها را به سمت بصره و دیگری را به سمت کوفه روانه کرد تا به این شکل، محل زندان امام کاظم(ع) بر مردم پوشیده بماند، اما امام به دستور وی در کجاوه‌ای بود که به سمت بصره می‌رفت تا ایشان را به عیسی بن جعفر بن منصور، والی بصره تحویل دهد. 

عیسی بن جعفر بر حضرت سخت گرفت و ایشان را در یکی از اتاق‌های دارالاماره زندانی کرد. فیض بن ابی‌صالح، کاتب عیسی بن جعفر در این خصوص چنین ثبت کرده‌ است: «این شخص نیکوکار (امام موسی‌ بن‌ جعفر) در این مدت که داخل آن خانه حبس بود، چه زشتی‌ها و منکراتی که نشنید و ندید… .» 

طبق گزارش نگهبان زندان، امام در مقابل سختی‌های حبس، پیوسته در عبادت و راز و نیاز با خدا بود و چنین می‌فرمود: «خداوندا! تو می‌دانی که من جای خلوتی برای عبادت از تو خواسته بودم و تو چنین جایی برای من آماده کردی؛ پس شکر و سپاس از آن توست.» این حبس یک‌ سال طول کشید تا اینکه عیسی برای هارون چنین نامه نوشت: «موسی‌ بن‌ جعفر را تحویل بگیر و به هر که می‌خواهی، بسپار، وگرنه او را رها خواهم کرد؛ زیرا هرچه تلاش کردم تا علیه او مدرکی بیابم، نیافتم. حتی گاهی به گوش نشستم تا نفرین او بر تو یا خودم را بشنوم؛ ولی جز دعا برای رحمت و بخشش بر خودش چیزی نشنیدم.» اینجا بود که هارون دستور داد حضرت را به بغداد ببرند و نزد فضل بن ربیع زندانی کنند. 

زندان فضل‌ بن ربیع 

پس‌ از آن‌ که موسی بن جعفر(ع) به زندان فضل بن ربیع در بغداد منتقل شد، فضل پیوسته ایشان را زیر نظر داشت و در این‌باره چنین نقل کرد که امام روزهای زیادی به عبادت مشغول بود و برنامه شبانه‌روزی و عبادت‌های طولانی داشت. فضل اقرار کرده‌ که بارها از او خواسته‌ بودند تا امام را به شهادت برساند؛ ولی او از این کار سر باز زده است. 

روزی هارون از محلی که مشرف به این زندان بود، امام را زیر نظر گرفت و از فضل پرسید: «این چه پارچه‌ای‌ست که هر روز می‌بینم در اینجا افتاده است؟» فضل بن ربیع پاسخ داد: «این موسی‌ بن‌ جعفر است که هر روز از طلوع آفتاب تا زوال (ظهر شرعی) به سجده می‌رود.» هارون گفت: «این شخص از راهبان بنی‌هاشم است و از دنیا بریده است.» ابن‌ ربیع پاسخ داد: «پس چرا او را زندانی کرده و بر او سخت گرفته‌ای؟» هارون گفت: «هیهات! چاره‌ای جز این نیست.»

در روایتی، شیخ صدوق چنین نقل کرده‌ است که حضرت موسی‌ بن‌ جعفر(ع) ۱۰ سال و اندی بود که هر روز از طلوع صبح تا هنگام زوال (ظهر شرعی) در سجده به سر می‌برد.

امام کاظم(ع) پس از تحمل طولانی‌مدت زندان فضل‌ بن ربیع ظاهراً آزاد شد؛ ولی زیر نظر بود و هر پنجشنبه باید خود را به حکومت معرفی می‌کرد. درواقع امام در این ایام، نه در حبس بود و نه در حصر، بلکه صرفاً تحت نظر و کنترل بود. پس‌ از مدتی امام را دوباره به زندان بردند و هارون از فضل خواست تا امام را به قتل برساند؛ اما او از انجام این کار امتناع ورزید و درخواست کرد که حضرت را به زندان فضل‌ بن یحیی برمکی بسپارد. 

زندان فضل بن یحیی بن خالد برمکی 

چنانکه بیان شد، امام کاظم(ع) به فضل بن یحیی بن خالد برمکی تحویل داده شد. او حضرت را در یکی از اتاق‌های خانه‌اش جای داد و دیده‌بانی بر ایشان گماشت. هنگامی که فضل بن یحیی دید که آن حضرت پیوسته در عبادت است، گشایشی در کار ایشان داد و امام را گرامی داشت. این خبر به گوش هارون رسید. هارون او را احضار کرد و ۱۰۰ تازیانه به او زد و امام را تحویل سندی بن شاهک داد؛ آن‌گاه در مجلس رسمی دربار، فضل‌ بن یحیی را لعن کرد. 

زندان سندی بن شاهک 

درباره جزئیات آنچه بر امام کاظم(ع) در زندان سندی گذشت، اطلاعات دقیقی در دسترس نیست؛ اما بعضی از گزارش‌ها حاکی از آن است که در این زندان، شرایط امام از همه زندان‌های قبلی بدتر بود و حضرت در غل و زنجیر و زیر شکنجه، روزگار می‌گذراند، چنانکه از گفته‌ امام به فرستاده هارون‌الرشید نیز این موضوع واضح می‌شود، آنجا که فرمود: «به هارون بگو هر روز که در اینجا بر من به‌ سختی می‌گذرد، بر تو با شادی به پایان می‌رسد تا در پیشگاه خداوند، جایی که طرفداران باطل در خسران و زیان هستند، با هم روبه‌رو شویم.» 

در بعضی از منابع چنین نقل شده‌ است که هارون به سندی دستور داده بود تا حضرت را با سه زنجیر دربند کنند که وزن آن‌ها ۳۰ رطل بود (رطل، واحد وزن و هر رطل معادل نیم من است.) به این ترتیب، این زندان جزو سخت‌ترین شرایط زندگی امام کاظم(ع) بود که با شهادت این دردانه هستی به پایان رسید. 

سلام خدا بر او و اجداد و اولاد پاکش.

منبع : خبرگزاری ایکنا