پایگاه خبری آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها| کتاب زندگی چهاردهمعصوم(ع) را از کتابخانه منزل برداشتم و زندگی و سیره امام محمد باقر(ع) را مطالعه کردم، بیش از همه مناظره امام با هشام و با عالم مسیحیان چشم و دلم را زینت داد و غیظ، غصب و حسادت قلبی هشام بن عبدالملک به مقام علم لدنی امام قلبم را فشرد و ذکر “الا لعنهالله علیالقوم الظلمین” نوای قلب محزونم شد.
تاریخ دردناکتر است آز آنچه ما میخوانیم و مینویسیم، همیشه ظلمت بر نور تاخته، همیشه مرکب جهل پیشرو بوده، وقتی کوه علمی همچون علی(ع) که باب علم پیامبر(ص)بوده؛ ۲۵ سال خانه نشین جهل مردم میشود؛ فرزندش محمدباقر(ع) که شکافنده علوم و دانشهاست نیز اسیر جهل و جهالت و حسادت کوران زمانه خواهد شد!
خوشا به حال مردمی که در زمان تو میزیستند و با حضورت پاسخی برای ندانستههای خود داشتند و بدا به حالشان که حاکمان مستبد زمانهشان همیشه تاریخ را رنگ ظلمت و تیرگی دادند و امام جامعه را دستخوش خواهشهای سیریناپذیر نفس خود کردند.
با غلیان این غم، راهی حرم مطهر حضرت معصومه(س) شدم، چشمم روشن شد به سیاهی لباسهایی که به عزای فرزند حسین(ع) بر تن کوچک و بزرگ بود، به دیدن علمایی که تکیه کلامشان در منابر پیامبر(ص) قال الباقر و قال الصادق(ع) است، به علمی که کشته زهر جفا تا دنیا دنیاست برای شیعیان باقی گذاشته و به آیهای که همیشه وقت غم شهادت اهلبیت(ع) مایه دلگرمی و قوت قلبمان است؛ يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِم وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُون.
سخنران از او حرف میزند، از اویی که نامش با علم عجین شده، از اویی که نامش با کربلا گره خوره، از اویی که به فرزندش وصیت کرد از مالش چیزی وقف کند تا ندبهکنندگان ده سال در منی در موسم حج برای او ندبه کنند و رسم ماتم را تجدید کنند.
برای مردمی که ارادههایشان متزلزل خواستههای حاکمان جور است و غفلت از وقایع گذشته عادت آنها، برگزاری دعا و ندبه کاری لازم و ضروری بود تا بفهمند چطور با قتل نابحق، مسیر تاریخ عوض میشود، امام در هر حال به فکر اصلاح جامعه است؛ ندبه شروع شد.
ذکر مصیبت حضرت، با حسین بن علی(ع) ممزوج است، میگویی باقر و برای حسین اشک میریزی، میگویی باقر و برای طفل شش ماهه حسین دلت ریش میشود، میگویی باقر و شام بلا و غربت زینب یادت میآید، میگویی باقر و نالههای دلتنگی رقیه گوشت را پر میکند.
شبستان کربلا، کربلای مجسم میشود با روضه حضرت باقر(ع)، علما به رسم ادب و شاگردی عمامه از سر برداشتهاند، حاج نریمان پناهی میخواند و اشک است که به ضجه میرسد، بقیع، مدینه، غربت، ذیالحجه، یومالترویه، کربلا، بوی محرم میآید؛ با امام محمدباقر(ع) به کربلا نزدیک میشوی.
دستان پسرم را میگیرم به صحن امامرضا(ع) میروم، بیتابی روضه را باید با سینهزنی فرو نشاند، هیئاتها خوب رسم وفاداری بلدند، وقتی ریزهخور سفره اهلبیت(ع) باشی به وقتش رسم ادب را رعایت میکنی، میخوانند از بقیع و قبر بی شمع و چراغش، از حسینبن علی و غربت عالمسوزش، از ظلمتی که در طول تاریخ گریبانگیر مظلوم بوده ….
به حضرت معصومه(س) تسلیت میگویم، دعای فرج را میخوانم و امید خود را برای زمامداری امام زمان(ع) به پنجره ضریح گره میزنم و راهی منزل میشوم، تازه کمی از غلیان این غم سبک شدهام…
محبوبه حقیقت