پایگاه خبری آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها| آسمان هنوز آبی بود، اما دلها غرق ابرهای داغ و دلتنگی شده بود. صدای کودکی در میان نالهها و اشکها، زخمی تازه بر دل تاریخ زد. علیاصغر(ع) کودک ششماههای که هنوز حتی زبان گفتن نیاموخته بود، به فصیحترین زبان ممکن، فریاد مظلومیت و عطش را در دشت کربلا ترجمه کرد.
نام علیاصغر(ع) که میآید، اشک بیاختیار راه گونه را پیدا میکند. نه فقط بهخاطر اینکه کودک بود، نه فقط چون تشنه بود، بلکه بهخاطر اینکه در میان همه زخمها و تیرها، او معصومترین، کوچکترین و بیپناهترین قربانی کربلا بود. کودکی که حتی فرصت شیر خوردن هم نیافت؛ اما فریاد تشنگیاش تا همیشه در گوش تاریخ باقی ماند.
تصور کن؛ حسین(ع) با دستانی لرزان، کودک ششماههاش را بالا میبرد. نمیخواهد با شمشیر دفاع کند، نه جنگ کند، نه سخنرانی کند؛ فقط یک کودک تشنه را نشان میدهد و میگوید:
«إن لم ترحمونی فارحموا هذا الطفل.»
اگر بر من رحم نمیکنید، بر این طفل شیرخواره رحم کنید.
اما رحم در کویر دل دشمنان کربلا خشکیده بود. پاسخ حسین(ع)، نه آبی بود و نه رحمتی، پاسخ، تیری سهشعبه بود که گلوی کوچکی را نشانه رفت که نه خطری داشت، نه زرهی و نه سلاحی…
علیاصغر(ع) شهید نشد تا فقط بگوییم کودکی شهید شده است. او شهید شد تا بفهمیم در راه حق، حتی بیزبانترینها نیز میتوانند بلندترین فریاد را بزنند. گلوی پارهپاره او، سندی ابدی شد بر مظلومیت اهل بیت(ع)؛ سندی که هنوز هم در هر محرم، از دلها خون میجوشاند.
شاید اگر علیاصغر(ع) نبود، کربلا آنقدر جانسوز نبود. شاید اگر آن تیر بر گلوی او نمینشست، حنجره زمان تا این حد خونآلود نمیشد. اما خدا خواست تا آن کودکِ شیرخواره، حجت تمام شود، مظلومیت به حد اعلا برسد و مگر نه این است که حسین(ع) میخواست حقیقت را تمامقد نشان دهد؟
همیشه فکر میکنم حسین(ع) وقتی با خون گلوی اصغر، صورت خود را رنگین کرد و گفت: «هوّن علیّ ما نزل بی أنّه بعین الله»، یعنی چه حالی داشت؟ چطور شد که این همه داغ را دید و باز گفت: اینهم آسان است اگر بدانی خدا میبیند؟ چه ایمانی! چه صبری! و چه پیوندی میان پدر و پسری که حتی شهادت را با آغوش میپذیرند!
در هیئتها، وقتی نوحهخوان اسم علیاصغر را میآورد، دلها میشکند. بغضها به گریه بدل میشود. صدای لالایی مادرانه در دل عزاداران میپیچد. چون همهمان، حتی اگر فرزند نداشته باشیم، رنج مادری را تصور میکنیم که نوزادش را تشنه در آغوش میگیرد و از خونش، کفن میدوزد.



