در فرهنگ دینی، خانه و خانواده هستة مرکزی اجتماع و مهم‌ترین پایگاه تربیت و از مهم‌ترین نهادهای انسان‌سازی به شمار می‌رود. یکی از ستون‌های اصلی خانواده، عطوفت و مهربانی می‌باشد. جریان محبت در بین اعضای خانواده، موجب مصونیت رفتاری و حتی اندیشه‌ای خانواده می‌شود. این امر زمانی قوام می‌یابد که عنصر صداقت بر خانواده حاکم باشد. صداقت مؤلفه‌ای است که محبت حقیقی را از محبت کاذب جدا می‌سازد. پدر و مادر به عنوان ارکان اصلی خانواده، با گره زدن دل فرزندان به دریای عطوفت و مهربانی اهل‌بیت (علیهم السلام)، موجب پرورش انسان‌هایی صالح و تقویت فضیلت‌های این خاندان پاک خواهند شد.
حرکت در جهت تشکیل خانوادة مهدوی و تبدیل خانه به کانون تربیت محبان آل الله (علیهم السلام)، سبب ایمن‌سازی جامعه از گزند فرهنگ‌های منحرف می‌شود. برای رسیدن به خانوادة مهدوی، نیازمند سه گام اساسی هستیم؛ گام اول خدامحوری، گام دوم امام‌محوری و گام سوم اخلاق‌محوری. اگر این سه گام به درستی در خانواده برداشته شود، خانوادة مهدی‌باور را به مهدی‌یاور می‌رساند. این نوشتار بر آن است که بر اساس آموزه‌های دینی، راه‌های تقویت عطوفت و مهربانی در خانواده را تحلیل نماید.
خانوادة مهدوی، زمینه‌ساز تربیت یکدیگر
تربیت به معنای فراهم آوردن زمینه برای پرورش استعدادهای درونی هر موجود و به ظهور و فعلیت رسانیدن امکانات بالقوة او، تعریف شده است. این تعریف با نقایصی همراه است. در این تعریف، تربیت را با تعلیم و آموزش مخلوط کرده‌اند. در آموزش، معلم بر اساس استعداد و قابلیت‌های فردی متربی، نیروهای بالقوه را بالفعل کرده و استعداد‌های او را به کمال می‌رساند. در این رویکرد، استعداد متربی در زمینه‌های علمی، هنری و… مسیر کمال را طی می‌کند و فارغ از انگیزه‌های ایمانی و معرفتی پیش می‌رود. بر این اساس رشد روحی و تعالی معنوی جزء عناصر اصلی چنین پرورشی نیست. مدرنیته محصول چنین پرورشی است. مجامع علمی و تحقیقی بر اساس اصالت اللذت، اصالت المنفعت و فارغ از جنبه‌های روحی انسان، به تربیت علمی او پرداخته که محصول آن جهانی با بهترین امکانات، انسان‌هایی که می‌توانند بر مریخ و ماه تحقیق کنند، بدون دخالت دست، پیچیده‌ترین عمل‌های جراحی را انجام دهند، خانه‌های هوشمند را در هنر معماری خویش طراحی نمایند؛ اما خدا به عنوان محور هستی در این تحقیقات جایی ندارد. اگر پروردگار به عنوان رب و مربی انسان در پیشرفته‌ترین مراکز علمی حضور داشته باشد، جهانی عاری از خشونت، انحصار علمی و… خواهیم داشت. در این جهان کرامت انسانی بر تارک مجامع علمی قرار خواهد گرفت.
تربیت استعداد در مکتب تربیتی موعود آخر الزمان، با پرورش علمی و تجربی بشر متفاوت است. در خانواده با باور‌های مهدوی، تربیت همسران و فرزندان هدف اصلی می‌باشد؛ چراکه خداوند در قرآن می‌فرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ ؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، خود و خانوادة خویش را از آتشی که هیزم آن انسان‌ها و سنگ‌ها هستند، نگهدارید.
آنچه موجب ایمنی خانواده می‌شود، صداقت، امانتداری و مجموعه‌ای از اخلاق حمیده است. گاه رفتار‌های زن و شوهر در محیط خانه، ریشه در حسادت، کینه، چشم‌وهم‌چشمی، غیبت، تهمت، خشونت زبانی و… دارد. مکارة اخلاقی ریشة بسیاری از اضطراب‌ها، افسردگی‌ها و گره‌های روانی است. بر اساس آیة فوق، ارتباطات غیرایمانی در محیط خانواده، هیزمی است که آتش آن دامان خانواده را می‌گیرد. با بررسی ریشه‌های طلاق ـ چه طلاق عاطفی و چه طلاق‌های شرعی و قانونی ـ زبانه‌هایی از این آتش هویدا می‌شود. زن و شوهر خودخواه، بدزبان، دروغگو و… از نظر روحی و روانی توان ایجاد انرژی مثبت ایمانی را در خانواده ندارند.
خانوادة مهدوی، بسترسازحیات طیبه
تعبیر «حیات طیبه» در قرآن مجید فقط در سورة نحل، آیة ۹۷ آمده است. در این آیه می‌خوانیم: مَنْ عَمِلَ صلِحاً مِّن ذَکرٍ أَوْ أُنثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَوةً طیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسنِ مَا کانُوا یَعْمَلُونَ‏‏؛ هر کس عمل صالح انجام دهد در حالی که مومن است، خواه مرد باشد یا زن، به او حیات پاکیزه می‌بخشیم و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام دادند، خواهیم داد.
ـ درباره «حیات طیبه» نظرات گوناگونی توسط مفسرین مطرح شده است. مرحوم طبرسی می‌گوید: «منظور از حیات طیبه رزق و روزی حلال، زندگی شرافتمندانه همراه با قناعت و خشنودی، بهشت پرطراوت و زیبا و زندگی خوش در آنجا، زندگی خوشبختانه در بهشت برزخی است».
برخی دیگر حیات طیبه را عبارت می‌دانند از: «عبادت همراه با روزی حلال و توفیق بر اطاعت فرمان خداوند».
از امام علی (علیه السلام) پرسیدند: منظور از جمله «فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَوةً طیِّبَةً» چیست؟ فرمود: «قناعت».
بدون شک مفهوم این تفسیر امیرالمؤمنین (علیه السلام)، محدود ساختن حیات طیبه به قناعت نمی‌باشد؛ بلکه بیان مصداق و نمونة روشنی از آن است. چون اگر همة دنیا را به کسی بدهند، ولی روح قناعت را از او بگیرند، همیشه در آزار و رنج و نگرانی به سر می‌برد و به عکس، اگر انسان روح قناعت داشته و از حرص و آز و طمع بر کنار باشد، همیشه آسوده‌خاطر و خوش است. پس به هر حال حیات طیبه چنان معنای وسیع و گسترده‌ای دارد که همة معانی فوق را در بر می‌گیرد.
ـ حیات طیبه علاوه بر ایمان، به عمل صالح نیز احتیاج دارد؛ البته ایمان راستین، عمل صالح را به وجود می‌آورد و عمل صالح هم ایمان را زیاد می‌کند. هر گامی که مؤمن در راه انجام اعمال صالح برمی‌دارد، به ایمان خود می‌افزاید و ازدیاد ایمان و رشد و پرورش روحی، کردار شایسته را به دنبال دارد. معیار برخورداری از حیات طیبه، ایمان و بردباری در جهاد با هواهای نفسانی است. چنانچه زن و شوهر کانون خانواده را جایگاه شکیبایی در برابر اختلافات، ایجاد زمینه‌های پاکی و طیب بودن خود و نسل خویش با محوریت رزق حلال، انجام اعمال صالح، صداقت و راستگویی، ایجاد روحیه قناعت در زندگی قرار دهند، می‌توانند زمینه‌های خانوادة آرمانی را به وجود آورند.
ـ مرحوم علامه طباطبایی (ره) در مورد «حیات طیبه» بیان عمیقی دارند. ایشان ذیل آیة ۹۷ سورة مبارکة نحل می‌فرماید: «مراد از احیا، بخشیدن و افاضة حیات و زندگی است و آیة شریفه دلالت دارد که خداوند سبحان، انسان باایمانی را که عمل شایسته و صالح انجام می‌دهد، با زندگی جدیدی که غیر از زندگی معمول مردم است، اکرام می‌کند و آثار زندگی حقیقی که همان علم و قدرت است، با این زندگی جدید همراه و همگام است و این درک جدید و قدرت باعث می‌گردد چنین فرد مؤمنی، چیزها را چنان که هستند، ببیند؛ یعنی می‌تواند امور و اشیا را به دو قسم حق و باطل تقسیم کند. سپس با قلب و روحش از امور باطل که در معرض فنا و زوال هستند که همان زندگی و حیات دنیوی است، رویگردان می‌شود و به آن پشت می‌کند و دل به زینت‌ها و مظاهر فریبندة دنیا نمی‌بندد، و چون از بند این تعلقات دنیوی و ظواهر گول‌زنندة آن رها شد، شیطان نمی‌تواند او را خوار و ذلیل خود سازد و در بند خود گرفتار آرد. و در مقابل، قلب و روحش به پروردگار باقی و جاوید، مرتبط و پیوسته می‌گردد و جز ذات پاک او و قرب و جوار او را طلب نمی‌کند و جز از خشم و دوری از او، از چیزی هراس ندارد. در این هنگام برای خود زندگی پاک و جاودانه و بی‌زوال مشاهده می‌کند که کارگردان این زندگی و مدبر امور آن، پروردگار بخشنده و مهربان او است و در سراسر این زندگی معنوی و پاک، جز زیبایی و جمال چیزی مشاهده نمی‌کند و تنها اموری را که خداوند آنها را قبیح و زشت شمرده، زشت و ناپسند می‌شمرد. چنین انسانی چنان نور و کمال و قدرت و عزت و لذت و شادمانی در زندگی خود می‌یابد و مشاهده می‌کند که پایان و انتهایی ندارد».
خانواده مهدوی، جایگاه رشد و تعالی
یکی از مهم‌ترین علل خلقت آدمی، رشد و کمال انسانی است. آدم در قالب بشر پا به عرصة وجود می‌گذارد تا مراحل رشد را طی کند و به شأن انسانی دست پیدا کند. خانواده اولین جایگاهی است که مراحل رشد روحی انسان در آن شکل می‌گیرد. اعضای خانواده با هم تمرین می‌کنند که چگونه به خود و دیگران محبت نمایند و افراط و تفریط در مهربانی را به محبت عاقلانه بدل نمایند. اعتیاد، بزهکاری‌های اجتماعی، فرار دختران، خودکشی و… زمانی رخ می‌دهد که خانواده نتوانسته باشد محبت را مدیریت کند و بین اعضای خانواده به عدالت تقسیم نماید. رشد محبت در خانواده بر مدار عبودیت و تعالی روحی است.
خداوند در آیات بسیاری از کلمة رشد استفاده کرده است. برای مثال پروردگار می‌فرماید: وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا لي وَ لْيُؤْمِنُوا بي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ ؛ و هنگامی كه بندگانم دربارة من از تو بپرسند، پس من نزدیكم و دعوت داعی را اجابت می‌كنم، آن‌گاه كه مرا بخواند. پس بپذیرند از من و ایمان آرند به من، شاید رشد یابند.
ـ كلمة رشد در كتب لغت بیشتر به معنای هدایت، یافتن راه راست، ‌صلاح و خیر و كمال ترجمه شده است. در قرآن مجید این كلمه گاهی در مقابل كلمة «غیّ» به معنای گمراه شدن و گاهی در مقابل كلمة «ضرّ» به معنای خسران و گاهی در مقابل كلمة «شر» به معنای بدی و ناشایستگی آمده است.
ـ در صحیفة سجادیه نیز كلمة «رشاد» ‌در مقابل كلمه «ضلال» آمده است. هم چنین در بعضی از روایات منقول از ائمة معصومین (علیهم السلام) به همین معنا استعمال گریده است؛ مانند این سخن از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) كه می‌فرماید: كفاف مِن عَلقكَ ما اوضحك عَلی سبل رشدك من فیك؛ از عقل همین قدر كافی است برای تو كه راه رشد را از گمراهی برایت آشكار می‌كند.
اما با توجه به آیاتی كه در آنها كلمة رشد یا مشتقات آن به كار رفته، چنین استنباط می‌شود كه رشد از دیدگاه قرآن، عبارت از یك نوع قدرت تشخیص مسئولیت و تعهد است. قرآن مجید در مورد یتیمان می‌فرماید: وقتی آنان را صاحب رشد دیدید، اموالشان را به آنها بدهید و جالب اینجاست كه این مسئله را بعد از بلوغ جنسی آنان، یعنی رسیدنشان به مرحلة توانایی نكاح بیان می‌كند. یعنی قرآن می‌خواهد بفهماند كه برخلاف استنباط غلط و رایج بعضی‌ كه رشد را همان بلوغ جنسی می‌دانند، ‌رشد عبارت است از همین قدرت تشخیص و تمیز مسئولیت در بهره‌برداری از امكانات و استعدادها؛ یعنی مرحله‌ای از كمال عقلی. اگر رشد و بلوغ جنسی به یك مفهوم بودند، بیان آن دو در كنار یكدیگر در قرآن مجید
نه‌تنها غیرضروری، بلكه مغایر با بلاغت و فصاحت قرآن كریم بود.
ـ استاد شهید مرتضی مطهری (علیه الرحمه) در مورد رشد چنین می‌نویسد: «رشد یعنی لیاقت و شایستگی برای نگهداری و بهره‌برداری از امكانات و سرمایه‌هایی كه در اختیار انسان قرار داده شده است».
ـ زندگی بر مدار مسئولیت است. زن وشوهر در قبال یکدیگر و فرزندان مسئول هستند. زن مدیر خانه و مرد مدیر خانواده است. مرد بدون هیچ چشم‌داشت و منتی و فقط بر اساس علاقه و مسئولیت، در پی روزی حلال می‌رود و زن نیز بدون منت و بر اساس عشق، خانه را محل سکینه و آرامش قرار می‌دهد. روایات وارده این دو فعل را به جهاد در راه خدا تشبیه می‌کنند. این محبت، فانتزی و نمایشی نیست؛ بلکه از مسئولیت‌شناسی زن و شوهر حاصل می‌شود. عشق و محبت یک‌شبه به دست نمی‌آید؛ بلکه فرایندی است که از دل تفاوت سلیقه‌ها و افت و خیز‌های زندگی حاصل می‌شود. رحمت و مهربانی همان ازخودگذشتن‌ها، ایثار و فداکاری، چشم‌پوشی از خطا‌ها و… است.
ـ خانواده میدان تجربه جهت شناخت مسئولیت‌های بزرگ اجتماعی و تمرین حضور در جامعة ظهور می‌باشد. در مدینة فاضلة ظهور، رشد انسان از دل مسئولیت‌ها حاصل می‌شود. مسئولیت در قبال فرمان الهی، مسئولیت در قبال امام و ولی، مسئولیت در برابر خود، خانواده و جامعه، از مصادیق رشد در جامعة ظهور است. مسئولیت زمانی در جامعه تقویت می‌شود که نوع‌دوستی در بین مردم تقویت شود.
ـ امام صادق (علیه ‎السلام) می‌فرماید: علم و دانش بیست و هفت حرف است و همة آنچه پیامبران آورده‌اند، فقط دو حرف آن است و مردم تاكنون جز با آن دو حرف، با حرف‌های دیگر آشنایی ندارند و هنگامی كه قائم ما قیام كند، بیست و پنج حرف دیگر را بیرون آورده، آن را بین مردم نشر و گسترش می‌دهد. و آن دو حرف را نیز ضمیمه می‌كند و مجموع بیست و هفت حرف را در میان مردم منتشر می‌سازد.
خانوادة مهدوی بستری است تا زمینه‌های رشد معرفتی خود و فرزندانش را در پرتو معارف الهی فراهم آورد. چنین خانواده‌ای فقط دغدغة آب و نان ندارد؛ بلکه تمام توان خود را در راه رشد و بالندگی روحی و معرفتی نسلی می‌گذارد که قرار است زمینه‌ساز ظهور باشد.
خانوادة مهدوی، کانون مهر و محبت
خاستگاه دلدادگی دو همسر، فراتر از کشش جنسی است. شهید مطهری می‌گوید: «عجیب است که برخی افراد نمی‌توانند میان شهوت و رأفت فرق بگذارند؛ خیال کرده‌اند آن چیزی که زوجین را به یکدیگر پیوند می‌دهد، منحصراً طمع و شهوت است. آنها نمی‌دانند که در خلقت و طبیعت، علاوه بر خودخواهی و منفع‌طلبی، علایق دیگری هم هست. آن علایق ناشی از خودخواهی نیست، بلکه از علایق مستقیم به غیر ناشی می‌شود.
این افراد گمان کرده‌اند که مرد به زن همیشه به آن چشم نگاه کرده و می‌کند که احیاناً یک جوان عزب به یک زن هرجایی نگاه می‌کند؛ یعنی فقط شهوت است که آن دو را به یکدیگر پیوند می‌دهد. در صورتی که پیوندی بالاتر از شهوت است که پایة وحدت زوجین را تشکیل می‌دهد».
قرآن کریم به محبت و پیوند زنان و مردان نام رحمت و مودت نهاده و می‌فرماید: خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في ذلِکَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَکَّرُونَ ؛ و از نشانه‌های او این است که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنها آرامش یابید و در میانتان مودت و رحمت قرار داد. در این نشانه‌هایی است برای آنان که گوش شنوا دارند.
واژة مودت در زبان عربی، به معنای دوست داشتن و رحمت، رقت قلب و مهربانی است. ابن منظور در لسان العرب می‌گوید: «رحمت به معنای رقت و مهربانی کردن است و به همین معنا مرحمت می‌باشد. »
کاربرد قرآنی رحمت نیز همین معنا را تأیید می‌کند؛ چنان‌که راغب، می‌گوید: «رحمت، مهربانی و رقتی است که تقاضای احسان به فردی دارد که مورد رحمت قرار گرفته است. به این سبب گاه تنها در مهربانی (ملزوم) و گاه تنها در احسان (لازم) به کار می‌رود؛ مانند خدا فلانی را رحمت کند».
زمخشری قائل است که اصل معنا و مفهوم رحمت، عاطفه و مهربانی است.
علامه طباطبائی (ره) رحمت را این‌گونه تفسیر می‌نمایند:
«رحمت، تأثیر و انفعال مخصوصی است که در وقت دیدن محتاج، عارض قلب می‌شود و شخص را به رفع نیاز و کاستی‌های محتاج و نیازمند وادار می‌کند. این معنا به حسب تحلیل، به عطا و فیض برمی‌گردد و به همین معنا خداوند سبحان، به صفت رحمت توصیف می‌شود؛ یعنی رحمت در خداوند به معنای عطا و احسان است، نه تأثیر و انفعال قلب؛ زیرا در ذات باری، انفعال نیست».
در تعریف علامه طباطبائی (ره) از رحمت، دو نکته قابل توجه است:
نکتة اول: ایشان منشأ رحمت (= احتیاج و نیاز شخص مرحوم) را بخشی از تعریف و مفهوم رحمت دانسته و در نتیجه، مهربانی و رقت قلب ویژه‌ای که به منظور رفع نیاز نیازمند، بر شخص عطاکننده اعراض می‌گردد، رحمت نامیده است.
نکتة دوم: در آیة شریفه مورد گفت‌وگو، چون مودت و رحمت میان زن و شوهر دوطرفه دانسته شده، بدان معناست که هر یک از زن و مرد، در ژرفای وجود خویش نیاز به مهربانی و شفقت‌ورزی از جانب دیگری را نهفته دارد و این نیاز، تنها با آمیزش آن دو و تشکیل خانوادة لبریز از عشق و محبت، برآورده می‌شود. پس در تشکیل خانواده، فقط رفع نیاز جنسی مطلوب و مورد نظر نیست؛ بلکه افزون بر رفع نیاز، نوعی نیاز به احسان و عطوفت از هر دو جانب نسبت به دیگری وجود دارد که منت‌گذاری و تلخ‌کامی را، از همکاری، تعامل و رفع نیاز دو طرف از سوی دیگری پیرایش می‌کند و هر دو جانب از این رفع نیاز احساس شادمانی و خوشی می‌کنند، بی‌آنکه هرگونه تلاش و تحمل رنج در این راه بتواند او را دچار ملال و خستگی کند.