پایگاه خبری آستان مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها، مادرم از دوران کودکی در لالایی های خود برای از زیارت زمزمه می کرد و اینکه برایم آرزو می کرد که خادم درگاه و آستان اهل بیت(ع) باشم.
از همان دوران کودکی خدمت به آستان اهل بیت(ع) و خادمان درگاه اهل بیت(ع) برای من بسیار ارزشمند بودند به گونه ای که مقام و منزلت خادمان اهل بیت(ع) برای من در دنیا از همه چیز بالاتر بود.
وقتی پدرم برای نخستین دستم را گرفت و مرا به زیارت برد برایم این زیارت زیباترین خاطره شد، خاطره ای که همواره در ذهنم مانده و هرگاه به آن فکر می کنم شیرینی این زیارت با خود مرا به دوران کودکی می برد، خاطره ای که خادمان قهرمانان اصلی آن هستند و چه خاطره ای شیرین و دلپذیری که تا عمق جان من نفوذ کرده است و مرا تا سرای باقی به عنوان بهترین سوغات زمین همراهی خواهد کرد.
امروز من هم به تقلید از مادرم برای فرزندانم در لالایی های خود از زیارت می گویم و آرزو دارم که جاروکش و دربان درگاه اهل بیت(ع) شوند و وقتی دست دخترم را می گیرم و او را به زیارت بانوی کریمه می برم، این زیارت برای او نیز مانند من خاطره ای شیرین می شود، خاطره ای که با شیرینی شکلات خادمان و مهربانی آنها همراه است به گونه ای که دخترم همیشه منتظر روبه رو شدن با خادمان است و بسیار آنها را دوست می دارد.
همیشه برایم این تصو بود که خادم یعنی کسی که دربان، جاروکش و مسؤول انتظامات است، اما یک روز که با دخترم به رواق کودک آستان مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها رفتم با بانویی آشنا شدم که قلمش با کودکی های خود به آستان بانوی کرامت خدمت می کرد.
این بانو که همواره گمنام است و همچنان میل به گمنامی دارد با قلم خود در رواق کودک با رسم نگاره های کودکانه و تولید سرفصل های محتوایی برای کودکان به آستان بانوی کرامت خدمت می کند.
برایم جالب بود که این بانو می گفت خاطرات بسیار شیرینی از زیارت دارد و احتمالا زیباترین خاطره ای که از این دنیا با خود به عالم آخرت خواهد برد نیز همین خاطرات است.
او می گفت بچه که بودم لباس خدمت خادمان مرا شیفته خود می کرد و من هم دوست داشتم با پری در دست، بر درگاه اهل بیت(ع) سجده بندگی و تعظیم عشق بسایم و مانند خادمان در لباس ملائک میزبان زائران بهشتی باشم و مانند ملائک که به بهشتیان مژده بهشت و سلامتی می دهند من هم به زائران بارگاه اهل بیت(ع) مژده سلامتی داده و بگویم« ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِينَ».
بانوی خادم می گوید بالاخره توفیق خدمت بعد از چند سال انتظار نصیبم شد و قلمم با کودکی های خود و ترسیم نگاره برای کودکان زائر بانوی کرامت، توفیق خدمت مرا به آستان اهل بیت(ع) فراهم کرد.
او می گوید این من نیستم که برای کودکان با محتوای مختلف رنگ آمیزی ترسیم می کنم بلکه این قلم است که خود به عشق حضرت معصومه سلام الله علیها بر کاغذ می رقصد و با رقصیدن خویش نقشی از جمال بی مثال گنبد یار بر روی کاغذ ترسیم کرده و می شود نمود بهشتی از زیر گنبد طلا.
بانوی خادم آستان بانوی کرامت بیان می کند قلم نیز در آستان بانوی کرامت احساس عجز می کند و با این عجز خود سعی می کند کرامت را از بانوی کریمه فراگرفته و با رقصیدن خود بر کاغذ، لبخندی بر لبان معصومانه کودکان خلق کند.
او می گوید برای قلم هم افتخاری، بس بزرگی است که خادم بارگاه اهل بیت(ع) است زیرا چه بسیار قلم هایی بوده اند که در طول تاریخ نه تنها بر درگاه اهل بیت(ع) سجده تعظیم فرود نیاورده اند بلکه با جوهر در رگ های خود خائن به آستان اهل بیت(ع) نیز بوده اند و این برای قلم من افتخار بزرگی است که بر اقیانوس بی انتهای عظمت اهل بیت(ع) همچون قطره ای از دریا است که رسم بندگی را در برابر ولی نعمت خود به جای می آورد هر چند که با دیدن دریای بی انتهای کرم اهل بیت(ع) همواره خجل است و وصف الحالش این شعر است سعدی است که می گوید« که جایی که دریاست من کیستم،گر او هست حقا که من نیستم»
و من هم در ادامه خطا ب به این بانوی خادم می گوید بنا به تعبیر حضرت سعدی خدمت به اهل بیت(ع) در نهایت چنین پاداشی دارد و وصف الحالش ادامه این شعر می شود که می گوید«چو خود را به چشم حقارت بدید، صدف در کنارش به جان پرورید، سپهرش به جایی رسانید کار، که شد نامور لؤلؤ شاهوار، بلندی از آن یافت کو پست شد، در نیستی کوفت تا هست شد».
انتهای پیام/۱۱۲