عید غدیر از بزرگترین اعیاد مسلمانان است که در روایات بسیاری بر ارزش و گرامیداشت این روز تاکید شده است. امام رضا علیهالسلام در روایتی فرمودهاند: «غدیر روز تبریک و تهنیت است، بعضی از شما به بعضی دیگر تهنیت بگویید و هرگاه مومنی با برادرش[برادر دینیش] ملاقات کرد، بگوید: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ الّذی جَعَلَنا مِنَ الْمُتِمَسِّکینَ بِوَلایَة اَمیرالْمُؤمِنینَ وَ الْاَئِمَة المعصومین علیهمالسلام».
عید غدیر از بزرگترین اعیاد مسلمانان است که در روایات بسیاری بر ارزش و گرامیداشت این روز تاکید شده است. امام رضا علیهالسلام در روایتی فرمودهاند: «غدیر روز تبریک و تهنیت است، بعضی از شما به بعضی دیگر تهنیت بگویید و هرگاه مومنی با برادرش[برادر دینیش] ملاقات کرد، بگوید: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ الّذی جَعَلَنا مِنَ الْمُتِمَسِّکینَ بِوَلایَة اَمیرالْمُؤمِنینَ وَ الْاَئِمَة المعصومین علیهمالسلام».
واقعه غدیر یک حادثه تاریخی غیرقابل انکار است که در سالهای آخر عمر شریف حضرت پیامبر(ص) و هنگام بازگشت از حجةالوداع در ۱۸ ذیالحجه در راه بازگشت از مکه و در وادى غدیر خم (محل جدا شدن راههاى مدینه، مصر و عراق) اتفاق افتاده است. عظمت این روز بهدلیل، اعلام ولایت امیرالمونین(ع) و جانشینی ایشان بعد از پیامبر(ص) بهعنوان امام و ولی مومنان میباشد. از آنجایی که در طول تاریخ تلاشهای فراوانی جهت فراموشی این روز بزرگ و انکار خلافت امیرالمومنین و امامان معصوم بعد ایشان صورت پذیرفته است لذا در این نوشتار سعی شده است از روایاتی استفاده شود که در کتب حدیثی اهلسنت نیز آمده باشند. بسیاری از روایاتی که اهل سنت درباره فضایل حضرت امیر علیهالسلام نقل کردهاند دلیل محکمی برای اثبات حقانیت اهلبیت علیهمالسلام و شیعیان در برابر دیگر فرقهها محسوب میشود و بسیار ارزشمند است. و علاوه بر تثبیت عقیده، نزد شیعیان، تاثیر بهسزایی در قبول صراط حق، برای پیروان دیگر مذاهب اسلامی خواهد داشت.
آیتالله بهجت قدسسره در اینباره به همهی طلاب و دانشجویان اینگونه توصیه فرمودهاند: «اهلعلم سعی کنند دلیلی بر خلافت امیرالمؤمنین صلواتاللهعلیه ذکر کنند؛ ساده، برهانی، یقینآور، بهطوریکه اگر این دلیل رابه دیوار بگویند و به دیوار اذن داده شود که [سخن] بگو، تصدیق(تایید) کند قول او را و بگوید حق به جانب توست. و من قاطع هستم(اطمینان دارم) به اینکه اهل استدلال و ایمان، اگر بخواهند اینطور ادله را پیدا کنند، پیدا میکنند».
از جمله مهمترین این روایات، حدیثی از پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم در روز غدیر خم است که فرمودند: «أَلَسْتُ أَوْلی بِکمْ مِنْ أَنْفُسِکمْ؟ قالُوا: بَلی. قالَ: مَنْ کنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِی مَوْلاهُ. أَللهُم والِ مَنْ والاهُ، وَ عادِ مَنْ عاداهُ؛ آیا من نسبت به جان شما سزاوارتر نیستم؟ عرض کردند: بله. فرمود: هرکس من به او ولایت دارم و مولای اویم، این علی علیهالسلام مولای او است. خداوندا، هرکس که او را مولای خود بداند و دوستدارش باشد، دوستش بدار، و هر کس با او دشمنی ورزد، دشمنش باش».[i]
دو بهانه و توجیح در مورد روایاتی که از غدیر در منابع اهلسنت موجود است از سوی آنها بیان میشود اول آنکه این احادیث در برخی از کتب اصلی نقل شده و در برخی دیگر موجود نیست و بهانه دوم این روایت را دلیل بر خلافت حضرت علی علیه السلام و دیگر امامان معصوم نمیدانند که بهطور مختصر به هردوی آن ها پاسخ داده خواهد شد. اهل تسنّن میگويند: چون حديث غدير«مَنْ کنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِی مَوْلاهُ» را بخاری(نویسنده یکی از چند کتاب معتبر اهل سنت) نقل نكرده پس ثابت نيست.
آیتالله بهجت قدسسره در جواب این اشکال آنها میفرماید: «پاسخ ما اين است كه: مُسْلِم در صحيح خود آن را نقل كرده و افراد ديگر از عامّه نيز در كتابهای خود آن را نقل نمودهاند.[ii] چگونه روايات را میبينيم و نمیبينيم و جمع بين نقيضين میكنيم؟! مگر در عمل به روايت در ميان خودتان شرط است كه حتما بايد مسلم و بخاری هر دو نقل كنند؟! آيا اگر مسلم به تنهايی روايتی را نقل كند، كفايت نمیكند؟! انصاف بدهيد! چرا برای اثبات حديث غدير به نقل مسلم اكتفا نمیكنيد ولی برای رد آن به عدم نقل بخاری تمسك میكنيد؟!».
اشکال دیگر آنها دربارهی روایت مذکور این است که میگویند که اگر منظور پیامبر از مولا، خلافت و جانشینی بود قطعاً میفرمود: علی علیهالسلام خلیفه و جانشین من است.
آیتالله بهجت قدسسره در پاسخ به این اشکال آنان نیز میفرمایند: «اگر اینگونه هم میگفت که علی علیهالسلام خلیفه و جانشین من است، باز شما میگفتید: بله خلیفه است، منتهی تنها در کمالات؛ زیرا با درایت و اجماع منافات دارد! و یا میگفتید: ما هم علی علیهالسلام را خلیفه میدانیم، منتهی خلیفهی چهارم! و اگر پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم میفرمود: علی علیهالسلام خلیفهی بلافصل است، باز میگفتید: فصل به غیر خلفا مراد است؛ یعنی بلافصل اجنبی نسبت به خلفا، زیرا نسبت به خلافت شیخین اجماع قائم است!».
علاوهبر آن، با توجه به روایت دیگری که در کتب معتبر اهلسنت نیز آمده و به حدیث منزلت مشهور است پیامبراکرم در رسای حضرت علی علیهالسلام فرمودهاند: «أَنْتَ مِنی بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسی إِلا أَنهُ لا نَبِی بَعْدی؛ تو نسبت به من بهمنزلهی هارون به حضرت موسی علیهماالسلام هستی، تنها با این تفاوت که بعد از من پیامبری نخواهد بود»[iii]
در قرآن كريم، منازل و جايگاه و رتبههایی كه برای حضرت هارون مطرح شده است، علاوه بر نسبت برادری که بین حضرت موسی و هارون علیهمالسلام بوده، حضرت موسی(ع)، هارون را خلیفهی خود در بین قومش نیز قرار داده بودند: «وَ قَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ»(سوره اعراف، آیهی ۱۴۲).
همچنین در آيه ۲۹ تا ۳۲ سوره طه كه حضرت موسی از خدای عالم درخواست میكند: وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي هَارُونَ أَخِي اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي؛ جایگاه حضرت هارون، وزارت و اخوت و معاضدت و كمك كار و مشاركت در امر معرفی شده است و حضرت پیامبر با معرفی حضرت علی علیهالسلام در جایگاه هارون برای خود در حقیقت ایشان را خلیفهی خود در زمین قراردادهاند.
همچنین این روایت که صاحب صواعق محرقه آن را از کتب خودشان نقل میکند و سند آن را هم به ابیبکر میرساند که حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «مَنْزِلَةُ عَلِی مِنی مِثْلُ مَنْزِلَتی مِنْ رِبی؛ مقام و منزلت علی علیهالسلام نسبت به من، همانند منزلت من نسبت به پروردگارم است».[iv] از نظر آیتالله بهجت قدسسره اين حديث از لحاظ متن از «حديث منزلت» بالاتر است، هر چند حديث منزلت از حيث سند از او بالاتر و متواتر است.
علاوه بر روایاتی که در باب منزلت حضرت امیر بیان گردید، بنا به روایتی دیگر که در منابع اهلسنت از ابوبکر و عمر و عثمان نیز نقل شده است امامان بعد از پیامبر(ص) دوازده نفرند و همگی از قریش هستند: «أَلْخُلَفآءُ بَعْدِی إِثْنی عَشَرَ کلهُمْ مِنْ قُرَیشٍ؛ خلفا و جانشینان بعد از من دوازده نفر هستند که همگی از قریش میباشند». و دلیل متقنیست بر حقانیت مذهب اثنیعشری و از این حیث که خلفای سهگانه آن را روایت کردهاند حجت را بر همگان تمام نمودهاست.
یقینا بیان ادله و استدلالهای ما در برابر مذاهب دیگر اسلامی همچون حنبلی، شافعی، حنفی، مالکی و… هرگز نباید موجب اختلاف ما با آنها باشد، چرا که براساس روایات رسیده از منابع معتبر خودشان هر طائفهای با «مودّتِ ذِیالقربی» كه در قرآن نیز آمده است، همراه باشد ما نیز با آنها موافق هستيم؛ و اگر موافقت نداشته باشند، پس آنها مخالف قرآنند و ما هم با آنها مخالفيم، و شما هم بايد با آنها مخالف باشيد. بنابراين، بين ما و شما نزاع و اختلافی نخواهد بود، اين دشمنان اسلام هستند كه با ایجاد دعواهای مذهبی و قومیتی ميان مذاهب اسلامی سعی دارند تا ما را از هم جدا و متفرّق نموده تا وقتی يكی از ما خيال مخالفت با آنها(دشمنان اسلام) را داشتند، ديگران را به جان او بيندازند و به جنگ با او وادار كنند. (مانند جنگ آلسعود و امارات علبیه مردم مظلوم یمن و سوریه).
آنچه که گفته شد فقط گوشهای از روایات موجود در منابع اهلسنت بود که بیان گردید تا قوت قلبی باشد برای شیعیان و بهانهای برای شکرگذاری از حضرت باری تعالی که ما را از متمسکین به ولایت امیرالمومنین و ائمه اطهار قرار داده است.
رسول خدا(ص) فرمود آمده است كه: «لَوِ اجْتَمَعَ النَّاسُ عَلی حُبِّ عَلِیبنأَبِی طالِبٍ، لَما خَلَقَ اللّهُ النَّارَ.» اگر همهی مردم بر محبّت علیبنابی طالب عليهالسّلام گرد میآمدند،خداوند هرگز آتش جهنّم را نمیآفريد.[v] و نيز آمده است: «وَلَوْ أَحَبَّ أَهْلُ الاْءَرْضِ عَلِيّا كَمَحَبَّةِ أَهْلِ السَّمآءِ، لَما عَذَّبَ اللّهُ أَحَدا بِالنَّارَ.» اگر ساكنان زمين مانند اهل آسمان، علی عليهالسّلام را دوست میداشتند، هيچگاه خداوند كسی را با آتش جهنّم عذاب نمینمود. هرچند این حديث به بيان مقام اميرالمؤمنين عليهالسّلام اشاره دارد، ولی محبّت او موجب تبعيّت از او، و تبعيّت از او موجب ورود به بهشت است. البته همين محبّت و تولّی هم از اعظم واجبات، و سرچشمهی هر خير و سعادت دنیوی و اخروی است.
[ii] . ر.ك: فضائل الصحابة، ص ۱۴؛ مسند احمد، ج ۱، ص ۸۴،۱۱۸، ۱۱۹، ۱۵۲ و ۳۳۱؛ و…؛ سنن ابن ماجة، ج ۱، ص ۴۵؛ سنن ترمذی، ج ۵، ص ۲۹۷؛ مستدرك حاكم، ج ۳، ص ۱۰۹، ۱۱۰، ۱۳۴ و… برای تحقيق بيشتر ر.ك: الغدير، ج۱، ص ۸. تعجّب اين كه خود بخاری حديث غدير را در كتاب التاريخ الكبير، ج ۱، ص ۳۷۵؛ ج ۴، ص ۱۹۳؛ ج ۶، ص ۲۴۱ ذكر كرده است.
[iii] . صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۰ و ۱۲۱؛ سنن ترمذی، ج۵، ص۳۰۲ ـ ۳۰۴؛ مستدرک حاکم، ج۲، ص۳۳۷؛ ج۳، ص۱۰۹.