به گزارش پایگاه خبری آستان مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها، طاغوت و فرعونها هیچگاه میانهای با ابراهیمهای بت شکن نداشته اند؛ چرا که زمانی که تصمیم طاغوت معاصر ایران یعنی محمدرضا شاه پهلوی برای تبعید امام نهایی شد زمانی که سربازانش امام را بازداشت کردند و در مراسم بازجویی از امام خمینی(ره) پرسیدند که شما با کدام سربازان قصد انقلاب دارید و سربازان شما کجا هستند هنگامی که امام خمینی بیدرنگ در پاسخ فرمودند که یاران من در گهواره هستند اسدالله علم و اربابش از شنیدن این سخن به خنده افتادند؛ اما انقلاب سال ۵۷ نشان داد که بینش الهی معمار کبیر انقلاب تا چه اندازه وسیع دقیق و مطمئن است همانگونه که مولایش امام حسین( ع) در روز عاشورا و در کربلا به پیروزی جبهه حق بر باطل اطمینان قلبی داشت و به دشمن فرمود سرهای بریده شده بر نیزه نشان از شکست خیمهگاه علوی نیست؛ بلکه این خونهای بر زمین ریخته شده مانند اقیانوسی عظیم است که بنای هر طاغوت و حکومت طاغوتی را در طول تاریخ ویران خواهد کرد. تعبیر عامه مردم این است که عشق کر،کور یا مجنون میکند اما عشق سربازان در گهواره امام خمینی(ره) نه تنها حامل خود را کور و کر نکرد؛ بلکه این عشق الهی سازنده و تمدن ساز بود، انسان ساز بود و انسانهایی را در دامان خویش پرورید که نامشان همچنان بر تارک تاریخ درخشنده است. تاریخ روایتگر زندگی یکی از سربازان در گهواره امام خمینی( ره) است. اری تولد این کودک به دعای امام حسن عسکری(ع)برای بشریت بسیار سازنده بود؛ چرا که امام حسن عسکری( ع) در نامه خود به مردم قم برای گذشتگان و آیندگان قم دعا فرموده بودند که مردم این سرزمین در مسیر طاعت اهل بیت و خداوند باشند و خداوند گوشت و خونشان را و قلبشان را به عشق اهل بیت سرشته سازد عشقی که در جان گذشتگان و آیندگان قوم این سرزمین آمیخته و ابدی باشد . آری به دعای امام حسن عسکری( ع )قلب قمی ها به اطاعت و محبت خداوند و اهل بیت سرشته شد و این عشق در انقلاب سال ۵۷ به رهبری امام خمینی ( ره)به مرکزیت قم به اوج رسید عشقی که محبت مردم قم به خداوند و اهل بیت را جهانی کرد.
حسین عاشق خدا بود
محمد حسین که از برکات دعای امام حسن عسکری(ع) برای آیندگان مردم قم بود در هوای دلانگیز و بهاری اردیبهشت ماه قم در شانزدهمین روز از اردیبهشت ماه سال ۴۶ همراه با شکفتن گل های بهاری دیده به جهان گشود.
شکفتن محمد حسین همزمان بود با ماه محرم برای همین پدرش نام حسین را برای او انتخاب کرد تا به مانند مولایش بزرگ مردی شود تاریخ ساز و حماسه ساز.
محمد حسین از همان لحظه شکفتن و دیده باز کردن عاشق بود، عشقی که نه او را کور کرد و نه کر ، عشق محمد حسین عشقی سازنده بود عشقی انسان ساز و تمدن ساز. محمد حسین از کودکی عاشق شد درست ۱۰ سالش بیشتر نبود که عاشق امام خمینی(ره) شد این عشق آنچنان در وجود او ریشه دواند که او از این عشق، عاشق خداوند و عاشق امام زمانش شد . این عشق آنچنان درون حسین را به سوز و گداز واداشته بود که نه تنها قلبش در سودای این عشق میسوخت بلکه این عشق آنچنان او را از خود بیخود کرده بود که در وصیت نامهاش به صراحت می گوید که عاشق خداست و به این عشق شهادت می دهد. محمد حسین که بهترین نعمت خداوند برای پدر و مادرش و در قم و ایران بود در ۱۰ سالگی عاشق شد و همین عشق او را به خیابان کشاند محمد حسین شور انقلاب در سر داشت نامهها و اعلامیه های امام خمینی ( ره)را با وجود اینکه ۱۰ سالش بود جابجا میکرد و ترسی از ساواک و طاغوت نداشت.
شیدایی برای دیدار با امام خمینی
با پیروزی انقلاب سال ۵۷ آرزوی محمد حسین و دوستانش برای پیروزی انقلاب به ثمر رسید؛ اما مصدومیت های حسین که نتیجه همین شیدایی به امام خمینی( ره) بود موجب شد که محمد حسین نتواند با ورود امام خمینی(ره) به ایران امام را زیارت کند؛ اما قلب کوچک او در قفس سینه طاقت نیاورد و بسان یک کبوتر آزاد بال با هجرت امام خمینی(ره) به قم خود را به دیدار امام رساند و این دیدار آبی بود بسیار گوارا بر سینه سوخته حسین.
بسان قاسم بالحسن تشنه شهادت و یاری امام
روزها در گذر بود و ساعت ها چونان باد به سرعت و گریزان در حرکت و محمد حسین به خاطر عشقش در کودکی همچون قاسم بالحسن(ع) بر نامردی های روزگار قدبلندی میکرد.
محمد حسین مشغول درس بود تا اینکه طاغوت دیگری پس از پهلوی عزم وطن و امام، محمد حسین را کرده بود.
هنگامی که خبر آغاز جنگ به محمدحسین رسید با اینکه بسیار خردسال بودو هنوز حتی به تکلیف نرسیده بود رفتن به جبهه را بر خود تکلیف دید.
محمد حسین نزد مادرش امد و از او خواست با پدر صحبت کند تا اجازه دهند به جبهه برود با اینکه محمد حسین بسیار قدردان پدر و مادر بود؛ اما زمانی که با مخالفت آنها برای رفتن به جبهه روبرو شد لبیک گویی به امامش برای یاری انقلاب را مقدم بر رخصت آنها دانست و به صورت پنهانی عازم جبهه شد.
محمد حسین جبهه را کربلا و یاری امام خمینی را یاری امام حسین می دانست
محمد حسین که عاشق امام خمینی(ره) و مولای امام خمینی(ره) یعنی امام زمان( عج) شده بود حضور در جبهه را مانند کربلا و یاری امام خمینی(ره) را لبیک گویی به امام حسین(ع) میدانست همان گونه که در وصیت نامش نیز به آن اشاره میکند.
پس از چند بار رفتن به جبهه و بازگرداندن محمد حسین به علت سن کم سرانجام پدر و مادر رضایت دادند که محمد حسین به جبهه برود و با این رضایت محمد حسین این بار قدرتمندتر با ارادهتر و عاشقتر به جبهه رفت و همین عشق موجب شد که چندین بار زخمیشود.
محمد حسین آنچنان عاشق خدا بود که منتظر به تکلیف رسیدن نشد و عاشقانه با خدا راز و نیاز میکرد بسان فرد مکلف نماز یومیه می خواند روزه میگرفت، نماز شب می خواند و بسان یک انسان مکلف گوش به فرمان نایب امام زمانش بود و در اطاعت از نایب امام زمان(عج) لحظه ای درنگ نمی کرد.
عشق محمدحسین آنچنان او را شور انگیز کرده بود که حتی دوره درمان و بهبودی پس از زخمی شدن در بیمارستان کامل نمی شد که او باز بند پوتین هایش را محکم می بست تا راهی جبهه شود سرش را می زدند پایش در جبهه بود پایش را می زدند از سر وارد جبهه می شد به قول معروف در را می بستند از دیوار برای حضور در جبهه بالا می پرید.
شهادت محمد حسین را در آغوش کشید / قدبلندی تانک ها برای آغوش و قدکوتاه محمد حسین
عشق به خدا آنچنان محمد حسین را بزرگ کرد که دیگر او منتظر شهادت نبود بلکه شهادت منتظر بود تا او را در آغوش بکشد.
شهادت برای در آغوش کشیدن محمد حسین عاشق خدا لحظه شماری میکرد و ثانیه ها را شمارش می کرد و سرانجام محمد حسین در ۸ آبان سال ۵۹ با شهادت ملاقات کرد و شهادت با آغوش باز محمد جسین راپذیرفت؛ اما این در آغوش کشیدن به دلیل عشق بدون توصیف و بی نظیر محمد حسین به خداوند بسیار حماسی شورانگیز و دیدنی بود درست به مانند قاسم بالحسن که زره بر تنش برای حمایت از امام حسین(ع) قد بلندی میکرد قد محمد حسین نیز برای تانک های دشمن کوتاه بود؛ اما زمانی که محمد حسین دید اگر نارنجک به کمر نبندد و زیر تانک نرود خیمه گاه بدون محافظ به اسارت خواهد رفت درست به مانند قاسم بالحسن که زره برای تنش قد بلندی میکرد نارنجک به کمر بست و زیر تانک های دشمن رفت تا محاصره را بشکند و اینچین با قد کوتاه برای دشمن به عمق تاریخ قدبلندی کرد.
آری محمد حسین با قدبلندی و سرافرازی در برابر مرگ و دشمن محاصره را شکست و شد معلم ، الگو و رهبر برای بشریت.
محمد حسین فهمیده نوجوانی را به فصل های عاشقی خدا افزود/ فقط فهمیده های عاشق حسینی و تاریخ ساز می شوند
همانگونه که امام خمینی(ره)فرمود« رهبر ما آن طفل ۱۳ ساله ای است که نارنجک به کمر بست و زیر تانک رفت».
اری به این ترتیب محمد حسین نوجوانی را نیز به فصلی برای شکوفا شدن، شهادت طلبی و عاشقی بدل کرد و به تمام کودکان ، نوجوانان جوانان و تمام بشریت آموخت عشق به خدا سن و سال نمی شناسد و تکلیف در برابر ولی خدا سن تکلیف و منتظر ماندن تا رسیدن به سن تکلیف نمی خواهد؛ بلکه انسان در هر سنی می تواند خدا را عاشق باشد و برای خدا عاشقی کند؛ همچون امام جواد(ع) که در کودکی امام شد یا همچون امام زمان(عج) که در کودکی غیبت را آغاز و ترجمه کرد.
آری محمد حسین فهمیده با شهادتش در نوجوانی ، نوجوانی را به فصل های عاشقی برای خدا اضافه کرد به نوجوانی رنگ شهادت زد و نوجوانی را به فصل یاری امام عصرش تبدیل کرد.
حال پرسش مهم برای نوجوانان امروز این است که می خواهند نوجوانیشان فقط فصل گذار از بازیگوشی های کودکی به نوجوانی باشند یا می خواهند با الگو برداری از حسین فهمیده و عشق سازنده و تمدن ساز او تمدن ساز شده و دفاع از حق را تکلیف خود کنند و همچون قاسم بالحسن ها و فهمیده ها نوجوانی را به رنگ شهادت آغشته کنند یا نه می خواهند نوجوانی برایشان فقط فصلی برای گذار باشد و خوشگذرانی.
یادمان باشد که این فقط فهمیده های عاشق هستند که حسینی و تاریخ ساز برای بشریت می شوند.