پایگاه خبری آستان مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها، سال ۱۳۱۳، شهر یزد نمی دانست که چه درّ و گوهری را در خویش پرورش خواهد داد و نمی دانست کودکی که امروز در این دیار متولد شده است روزی هم پای ملاصدرا و سهروردی ها خواهد شد.

مادر محمدتقی به هنگامه تولد او را با نام حیدر کرار و فرزندانش امام حسن و امام حسین علیه السلام کام کرده بود که چون حیدر کرار شجاع و چون امام حسن و امام حسین(ع) ولایتمدار و گوش به فرمان ولی خدا باشد.

بازی محمدتقی در کوچه باغ ها و بادگیرها و خانه های سنتی یزد دیدنی بود، او در آب جویبار با دیدن تلالو نور در قطرات آب در لابه لای انگشتانش چنان به وجد می آمد که گویی از این لحظه بزرگتر و زیباتر در عمرش وجود ندارد.

تماشای ستارگان آسمان کویر در شب های ساکت و پهناور يزد او را قدم به قدم با خود به دنیای فلسفه می برد و برای او تداعی بخش سوالات ملاصدرا در خصوص حرکت وجودی و تلالو نور در تاریکی شب مانند تداعی نور در غار تاریک در داستان تمثیلی حی بن یقضان در آثار سهروردی بود.

تمام وجود محمدتقی در عظمت کویر مشعوف و شیفته خلقت شده بود و زمانی که محمدتقی وارد مکتب و درس شد همواره دنبال جایی بود که پاسخ پرسش های خود را درباره بیکران عالم کشف کند و این چنین بود که محمدتقی مصباح بعدها معروف به مصباح یزدی و عمار زمان راهی حوزه علمیه شد چون در مسیر یافتن پاسخ برای سوالات خود در مورد عظمت کائنات جز رفتن به حوزه علمیه و آموختن قرآن و علوم دین آن هم در آن سال ها جایی برای پاسخ به پرسش های خود پیدا نکرد و اینچنین شد که محمدتقی مانند شخصیت حی بن یقضان آثار سهروردی از تاریکی عالم ندانستن به روشنایی عالم در پرتو علوم حوزوی رسید و برای شاگردی تشنه مانند محمدتقی چه جایی بهتر از حوزه علمیه نجف که آن زمان بزرگترین مرکز علوم حوزوزی بود و اینچنین شد که محمدتقی با خانواده به نجف مهاجرت کرد و پرده نشین و مجاور مولای متقیان شد.

محمدتقی در دروس حوزوی هوشی سرشار داشت؛ اما آنچه که او را به تواضع در برابر عالم کائنات و حرکت در مسیر ولی خدا رهنمون ساخت انس و هم نشینی او در کنار بارگاه امام علی(ع) بود.

دانش آموخته مکتب ولایت در حریم علوی / پابوس ولایت؛ لقبی بس برازنده محمدتقی تحصیل در نجف و حضور در حریم علوی و انس و الفت و مجالست در جوار حریم ملک پاسبان امیرالمؤمنین امام علی(ع) وجود محمدتقی را چون مسی که به کیمیا مبدل شود مس وجودی او را پاک خالص و طلا کرد و هر روز حضور در حرم امام علی (ع)، اهمیت ولایت‌مداری و تبعیت از نایب امام در عصر غیبت را بیش از بیش برای او آشکار می کرد و به این ترتیب محمدتقی پس از دریافتن جایگاه و اهمیت حمایت و حرکت در مسیر نایبان امام زمان(عج) پس از شنیدن خبر قیام امام خمینی(ره) به این قیام پیوست و با حکومت طاغوتی به نوبه و سهم خود به مبارزه برخواست و به این ترتیب محمدتقی به عنوان عالمی آگاه و جوان علم حمایت از نایب امام زمان(عج) یعنی امام خمینی(ره) را برداشت و حتی پس از رحلت امام خمینی(ره) برای یک لحظه علم حمایت از نایب ولی خدا را زمین نگذاشت و پس از امام خمینی(ره) با تمام وجود از امام خامنه ای تبعیت کرد؛ هر چند که به لحاظ سنی از دومین امام انقلاب بزرگتر بود؛ اما این بزرگی سن دلیلی بر فراموشی ادب از سوی محمدتقی نشد و محمدتقی که حال آیت الله مصباح شده بود و چراغ هدایتی برای امت بود همواره خود را مرید و رهرو ولایت می دانست به گونه ای که به او لقب پابوسی ولایت دادند و محمدتقی در تمام عمر پابوس ولایت بود و پابوسی ولایت برای او افتخار و لقبی بس برازنده بود. ‌

تبعیت محض از ولایت و اعلام نکردن مرجعیت محمدتقی در دوران دومین امام انقلاب یعنی امام خامنه ای به واسطه مجاهدت،عبادت و خلوص نیت و آشنایی هر چه بیشتر با ساحت ولایت در گذر عمر آنچنان شیفته و جذب ولایت بود و اعتقادش نسبت به ولی خدا و تبعیت از نایب ولی خدا رشد یافته بود و به دلیل اعتقاد به اینکه در حضور ولی و نایب ولی خدا نباید اظهار وجود کرد و اعتقاد به نظام تک مرجعی و اینکه ولایت و مرجعیت باید در یک نفر جمع شود و آن یک نفر هم امام خامنه ای است، با وجود اینکه می‌توانست اعلام مرجعیت کند هرگز اعلام مرجعیت نکرد و همواره ذوب در ولایت بود.

محمدتقی عمار انقلاب می شود تاریخ عادت به تکرار دارد و گویی ابلیس هرگز دست بردار دشمنی با فرزندان آدمی نیست؛برای همین در دهه ۷۰ بود که شیطان با جریان های به اصطلاح روشنفکری غربگرا به دنبال اضمحلال انقلاب بود و می خواست انقلاب را در قالب های لیبرال دموکراسی تئوریزه کند و به بیان دقیق می خواست فقط نامی فرمایشی از انقلاب ۵۷ را نگه دارد و ایران اسلامی را نه بر مبنای اسلام و اعتقاد به مکتب اهل بیت بلکه بر مبنای الگوهای جامعه شناسی و مکتب لیبرال دموکراسی غربی اداره کرد که زمانی که محمدتقی متوجه این اقدامات در قالب جریان غرب گرا (جریان دوم خرداد) شد نه تنها خود مانند عمار برای پاسخ به افرادی که به اصطلاح داعیه روشنفکری داشتند مانند عبدالکریم سروش و امثال او به میدان آمد؛ بلکه با تاسیس موسسه امام خمینی(ره) و تربیت شاگردان برجسته که نه تنها به زبان های روز دنیا مسلط بودند؛ بلکه اندیشه به اصطلاح روشنفکران غربی و اندیشه و تفکر غرب را به شکل کامل مسلط بودند و آن را نقد درون گفتمانی و برون گفتمانی می کردند و اینچنین محمدتقی درست در زمانی که امام خامنه ای فرمودند (أینَ عمار) نه تنها خود برای دفاع از علی زمان با عنوان درس آموخته مکتب ولایت به میدان آمد؛ بلکه با تربیت هزاران دانشجو در طرح ولایت، اسلوب های ولایت‌مداری را به نسل نوجوان و جوان نیز آموخت و این چنین شد که عمار انقلاب علمدارهای انقلاب را در دامن خود پرورش داد.

تشییع میلیونی با وجود ترس دنیا از ویروس محمدتقی مصباح یزدی پس از چندین دهه مجاهدت در عرصه انقلاب و اسلام رو سفید در نزد امام انقلاب، امام خامنه ای در سال ۹۹ چشم از این جهان خاکی فرو بست و با وجود اینکه در آن سال مردم از ترس کرونا حتی به نزدیکترین کسان خود نزدیک نمی شدند و ترس از بیماری و مرگ همه را به انزوا کشانده بود؛ اما محمدتقی مصباح یزدی چون مرید محض ولایت بود و در محضر ولی خدا همواره ادب و احترام را به جا می آورد با شکوه تمام آن هم در دورانی که بیان شد همه حتی از عزیزترین کسان خود فراری بودند با شکوه تمام در مجاور آستان مقدس ملک پاسبان بانوی کرامت که سال ها در رایحه عطرآگین حرم تنفس کرده بود به صورت میلیونی و چشمگیر تشییع شد و اینچنین خداوند کسی که ولایت را عزیز داشت او را عزیز ملت کرد.

هرچند جریان های غربگرا و لیبرال دموکراسی و همفکران و هم پیمان های آن ها آنچنان از محمدتقی کینه به دل داشتند که روز رحلت او را جشن گرفتند؛اما خداوند دشمنان محمدتقی را خوار و محمدتقی را عزیز ملت کرد تا همگان بدانند که قاسم ها(سلیمانی ها) و علمدارهای ولایت در دامان عمارها تربیت می شوند نه در دامان فتنه گران و جریان های غرب گرا. غرب گراها محمدتقی را بسیار اذیت کردند و آزار دادند اما اخلاص به ولایت موجب شد که محمدتقی حتی برای لحظه ای ولی خدا را و ملت را تنها نگذارد و به حق که لقب عمار انقلاب شایسته و برازنده اوست.