به گزارش پایگاه خبری آستان مقدس حضرت معصومه سلامالله علیها، قطرهقطره باران، اولین قطره باران به خود جرأت داد و از آسمان به زمین افتاد و هنگام پایین آمدن این نوای دلنشین در گوشش زمزمه میکرد «اعوذبالله مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم؛ بِسْمِاللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم وَجَعَلْنا مِنَ الماءِ کُلَّ شَیء حَىٍّ» و هر چیز زندهای را از آب پدید آوردیم».
اولین قطره باران که بر زمین افتاد، چشمانش را بست تا صدا و درد برخورد با زمین برایش آسان شود، چشمانش را بست و آماده اصابت با زمین شد؛ اما سهم این قطره از باران زمین بود؛ بهشت بود، بهشتی در زمین، بهشتی که ملائک در آن آمدوشد میکردند و فوج فوج برگرد یار طواف کرده و چون نگینی حلقه وجود یار را در دامن گرفته بودند.
اولین قطره باران که بر زمین افتاد پرهای نازک و لطیف ملکی را نوازش کرد گه پرهای خود را به شوق عرشی شدن بر زیر پای فرشیان پهن کرده بود.
قطره باران تا چشم گشود خود را در میان بهشت دید بهشتی که ساکنان آن نه اهل ملکوت بلکه اهل زمین بودند.
دیدن گنبد طلایی، میناکارهای بینظیر و دیدن تلالو رقص قطرات باران در آینهکاریها نهتنها در قلب کوچک قطره باران غوغا به پا کرده بود بلکه دل تمام زائران بانوی کرامت به شوق دیدن قطرات باران سراسر شور و غوغا بود.
رقص دانههای باران برگرد وجود زائران، بازی قطرات باران با گونه کودکان و فرود آمدن قطرهقطره باران در میان حوضهای میناکاری و سنگکاری شده حرم شور و حال خاصی به زائران و مجاوران آستان بانوی کرامت داده بود.
عاقبت آخرین قطره باران در وجود دریای پرتلاطم حوض آینهکاری شده حرم فرمود آمد و این قطره که اینک قطره نه بلکه دریا شده بود میتوانست پرواز پرندگان و انعکاس صورت و سیمای اهل بهشت را در خود به نظاره بنشیند.
بله قطرههای باران امروز هوای زمین و هوای حریم کبریای بانوی کرامت را دگرگون کرده بودند، امروزه زمین نه زمین بلکه امروز زمین همه آسمان بود و فریاد آسمانی شدن در سر داشت.
امروز خادمان کریمه اهلبیت علیهالسلام نیز شوق باران داشتند و در زمین سیر نکرده بلکه مسافر ویژه ابرها بودند.
امروز هوای بهاری و قطرهقطره دانه باران ،بهانهای برای ترکیدن بغضهای گیرکرده در گلو بود؛بغضهایی که مانند رعدوبرق با ترکیدن خود هوای دل زائران را ابری و چشمهای آنها را بارانی کرده بود و این باران واسطهای بود برای آشتی، برای توبه و برای خدایی شدن.
امروز قطرات باران یکپارچه زمین را آسمانی کرده بودند، آسمانی که در آنهمه دعاها به اجابت نزدیک بود.
یکلقمه زیارت در هوای دلنشین باران چنان بردلم شیرین شد که برای همیشه هوای دلم را بارانی کرد.
امروز تنها هوای دل من بارانی نبود، بلکه فرشتگان نیز به شوق انتظار اشکهای بارانی ریختند؛ اما فارغ از تمام هیاهوی درون و برون کمی آنسوتر در بالکن غربی آستان ملک پاسبان بانوی کرامت عدهای کارگر همچنان با رقص دانهها باران بر زمین و با دستان پینهبسته به شوق خدمت به کریمه اهلبیت علیهالسلام با چشمهای خیس شده از باران درون و برون، دیوارهای حریم ملک پاسبان آستان یار را سفید کرده و با زبان دل و زحمت دستان ارادت خود را بر دیوارهای حریم کبریایی بانوی کرامت نقش میزدند و عشق را با زبان تصویر بر دیوارهای حرم بانوی کرامت نقاشی میکردند.(y2)