پایگاه خبری آستان مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام: صحن بزرگ امام رضا به سمت میدان آستانه در یکی از حجرهها که همیشه پر رفتوآمد است قبر عالمی بزرگ و مجاهد قرار دارد که شهید فتنهها و دسیسههاست. این روزها انگار دوباره فتنه انگیزان دستبهکار شدهاند و به دنبال فضایی غبارآلود میگردند تا برای تضعیف درخت تنومند جمهوری اسلامی که ریشه در خونهای مقدس علما و شهدای گرانقدر دارد خوابهای آشفته خود را تعبیر کنند. در این شرایط خواندن زندگینامه این شیخ پایدار و بصیر یعنی شیخ فضلالله نوری (قدس سره) بسیار اهمیت دارد. فرازهای مختللف زندگی ایشان برای امروز مردم و حتی علما رهنمون ساز و کارگشا خواهد بود…
1. ولادت و جایگاه علمی شیخ فضلالله(ره)
– شیخ فضلالله(ره) سال ۱۲۵۹ ق در منطقه کجور از توابع نور مازندران در خانه ملا عباس کجوری به دنیا آمد. پس از دوران کودکی به تحصیل علوم اسلامی روی آورد و پس از تحصیلات مقدماتی در نور، درس و بحث خویش را تا پایان دوره سطح در تهران ادامه داد. سپس به نجف هجرت کرد و نزد استادان بزرگ حوزه نجف، میرزا حبیبالله رشتی و شیخ راضی به تحصیل پرداخت. بعد از مدتی در درس میرزای شیرازی بزرگ شرکت کرد و با هجرت میرزای شیرازی به سامرا وی نیز حوزه نجف را رها کرد و راهی سامرا شد. او حقیقتاً وارث علم میرزای رشتی و سیاست و مدیریت میرزای شیرازی بود.
– موقعیت حساس سیاسی و اجتماعی ایران موجب شد تا شیخ فضلالله(ره) با اشاره میرزای شیرازی و برای هدایت و پیشوایی جامعه ایران در سال ۱۳۰۳ ق. روانه تهران شود. مجلس درس شیخ در تهران دارای اعتبار و اهمتی فوقالعاده بود.
– ازجمله شاگردان شیخ فضلالله(ره)، شیخ عبدالکریم حائری (مؤسس حوزه علمیه قم)، حاجآقا حسین قمی، سید محمود مرعشی نجفی، سید اسماعیل مرعشی، ملا علی مدرس، میرزا ابوالقاسم قمی، شیخ حسن تهرانی، علامه محمد قزوینی و… بودند.
2. شروع فعالیتهای سیاسی شیخ فضلالله(ره)
– شیخ فضلالله(ره) در نهضت تنباکو که نخستین قیام فراگیر به رهبری روحانیت بود، نقش فعالی داشت. او نخستین عالمی بود که به حمایت از میرزای آشتیانی برخاست؛ و بهعنوان نماینده میرزای شیرازی در تهران موردتوجه مردم و روحانیان بود. بهطوریکه پس از لغو قرارداد تا وقتی که میرزای شیرازی بهوسیله شیخ فضلالله(ره) از لغو قرارداد اطمینان حاصل نکرد، حکم حرمت استعمال توتون و تنباکو را لغو ننمود.
– در آستانه نهضت مشروطه مردم که یکبار پیروزی در نهضت تنباکو را تجربه کرده بودند، در صدد تغییر وضع موجود برآمدند. رهبران روحانی به همراه مردم به حرم عبدالعظیم علیهالسلام پناهنده شدند و در آنجا خواستههای خود را که مهمترین آنها اجرای قوانین اسلامی و ایجاد عدالتخانه بود به اطلاع شاه رساندند. آیتالله طباطبایی و آیتالله بهبهانی که رهبری نهضت عدالتطلبی را به عهده داشتند، از قدرت و نفوذ شیخ فضلالله(ره) در جامعه آگاهی داشتند، به خاطر همین از او درخواست همکاری کردند. شیخ هم برای همراهی و حمایت از نهضت عدالتخانه به مبارزان پیوست و گفت: من راضی به بیاحترامی به روحانیت و توهین به شریعت نیستم و شما را تنها نمیگذارم هر اقدامی که انجام دادید من هم با شما حاضرم ولی باید مقصود اسلام و شرع باشد.
3. بصیرت شیخ فضلالله(ره)
– فراماسونها و روشنفکران وابسته به انگلیس استعمارگر در میان مبارزان نفوذ کرده، با پخش شایعات و عملیات روانی، زمینه را برای تحصن مردم در سفارتخانه انگلیس! آماده کردند. نهضت عدالتخانه که ریشهای مکتبی و اسلامی داشت از این مرحله رنگ غربی به خود گرفت و کمکم زمزمه حکومت مشروطه بر سر زبانها افتاد. درخواستهای آغازین که اجرای قوانین اسلام و ایجاد عدالتخانه بود، جای خود را به حکومت مشروطه و مجلس شورای ملی داد. ناآگاهی تحصنکنندگان از این نوع حکومت بهگونهای بود که به نقل کتابهای تاریخی برخی از مردم تصور میکردند مشروطه نام زنی است که قرار است پادشاه شود!
– فرمان مشروطیت و دستور تشکیل مجلس شورای اسلامی بهوسیله مظفر الدین شاه صادر شد؛ اما متحصنین در سفارت که به قول شیخ فضلالله(ره) از «دیگ پلوی سفارت انگلیس» غذا خورده بودند، از سفارتخانه خارج نشدند و خواهان تغییر مجلس شورای اسلامی به مجلس شورای ملی شدند.
– باوجود همه نفوذها و بیراههها اما شیخ فضلالله(ره) و علمای تهران امید به اصلاحات داشتند و با حضور خود در مجلس مایه قوت و قدرت و تکیهگاه آن بودند.
4. دشمنی با راه شیخ فضلالله(ره) بهوسیله ایجاد تفرقه!
– یکی از مهمترین کارهای مجلس تدوین قانون اساسی بود. در مورد قانون اساسی دو دیدگاه متفاوت مطرح بود. روحانیان و در رأس آنها شیخ فضلالله(ره) خواهان قانونی بودند که بر پایه اسلام و شریعت باشد اما روشنفکران غربزده و فراماسونها قانونی همسان قوانین کشورهای غربی میخواستند و این اختلاف که ناشی از دیدگاه فکری و اعتقادی آنها بود، سرآغاز تفرقه بین دسته مبارزان شد.
– روشنفکران وابسته و فراماسونها اکثریت مجلس را تشکیل میدادند بهطوریکه تنها در بین شانزده نماینده تهران سیزده نفر آنها فراماسون بودند مجلس با چنین افرادی مشغول تهیه و تصویب قانون اساسی شد. شیخ فضلالله(ره) که از قبل به توطئههای فراماسونها و روشنفکران غربزده پی برده بود، به همراه آیتالله بهبهانی و آیتالله طباطبایی در جلسات مجلس شرکت کردند تا شاید از راه نصیحت و هدایت بتوانند از تصویب قوانین غیر اسلامی جلوگیری کنند؛ اما نمایندگان فراماسون به راه خویش میرفتند.
– مشروطه خواهان و فراماسونهای نفوذی در عرصه جنگ روانی بسیار مهارت داشتند. آنان با دادن اطلاعات نادرست باعث شدند روحانیان و عالمان بزرگ حوزه علمیه نجف یعنی آیات عظام آخوند خراسانی، شیخ عبدالله مازندرانی و میرزا حسین تهرانی و… از مشروطه حمایت کنند.
5. اعتراضات شیخ فضلالله(ره)
– شیخ فضلالله(ره) به تلاش خود برای اصلاح وضع موجود ادامه داد. او در مورد قانون اساسی پیشنهادهایی به مجلس داد. ذکر مذهب جعفری بهعنوان مذهب رسمی کشور و اصل نظارت فقها بر قوانین مجلس شورای ملی ازجمله این پیشنهادها بود که از هوشیاری و شم سیاسی او حکایت داشت. با اینهمه، مجلس با نظرات وی مخالفت کرد و او به نشان اعتراض مجلس را ترک کرد.
– با تلاش شیخ و حمایت عالمان نجف اصل نظارت فقها با تغییراتی بهعنوان اصل دوم متمم قانون اساسی تصویب شد اما هیچ تضمینی برای اصل نظارت فقها و تطبیق قوانین با شریعت اسلام وجود نداشت. شیخ فضلالله(ره) با حکومت مشروطه مخالفتی نداشت، بحث او در کیفیت این نوع از حکومت در جامعه اسلامی ایران بود. او معتقد بود که قانون اساسی و دیگر قوانین حقوقی و جزایی باید مطابق قوانین اسلام باشد، زیرا مردم ایران مسلمان و پیرو این دین هستند و به همین دلیل پیشنهاد کرد تا عنوان حکومت، مشروطه مشروعه باشد. وی بارها گفت: «من والله با مشروطه مخالفت ندارم، با اشخاص بیدین و فرقه ضاله و مضله مخالفم که میخواهند به مذهب اسلام لطمه وارد بیاورند. روزنامهها را لابد خواندهاید که به انبیا و اولیا توهین میکنند!»
6. بیانات شیخ فضلالله(ره) در تحصن بزرگ
– تبلیغات مشروطهطلبان چنان قوی بود که جو سیاسی و اجتماعی بهطور کامل موافق مشروطه خواهان بود و همین موجب شد تا جمعی خواهان تبعید شیخ شوند و گروهی حمله به منزل او را طرحریزی کنند. شیخ فضلالله(ره) نیز برای اینکه پیام خود را بهتر به مردم برساند با همراهان خویش به حضرت عبدالعظیم علیهالسلام رفته و در آنجا متحصن شد.
– او در یکی از سخنرانیهای خویش خطاب به مردم حاضر در حرم فرمود: من در موضوع مشروطیت و محدود بودن سلطنت هیچ حرفی ندارم … اما میخواهم بدانم در مملکت اسلامی که دارای مجلس شورای ملی است، قوانین آن مجلس باید مطابق قوانین اسلام و قرآن باشد یا مخالف قرآن و کتاب آسمانی؟!
– بعد قرآن آورد و قسم یادکرد که من مخالف اساس مشروطیت و مجلس نیستم بلکه اول کسی که طالب این اساس بود من بودم و فعلاً هم مخالفتی ندارم اما مشروطه به همان شرایطی که گفتم که باید قانون اساسی و قوانین داخلی مملکت مطابق با شرع باشد.
7. جنگ روانی علیه شیخ فضلالله(ره) و ترور ایشان.
– مجلس که از افشاگری و تبلیغات شیخ و متحصنین احساس خطر کرده بود با انتشار اطلاعیهای اعلام کرد: «کلمه مشروطه نمیتواند چیزی مخالف با دین و احکام شرعی باشد» این یک برنامه حسابشده برای تفرقه و از هم پاشیدن متحصنین بود و مشروطه خواهان در عمل همان مسیر سابق را پیمودند.
– مخالفین شیخ فضلالله(ره) با جعل تلگرافهایی از طرف علمای نجف، شیخ را مخل آسایش و مفسد معرفی کردند. جالبتوجه اینکه در یکی از این تلگرافها آمده بود: شیخ فضلالله(ره) به علت اخلال در اصلاح مسلمین از درجه اجتهاد ساقط است! این جاعلان جاهل نمیدانستند که علم و اجتهاد چیزی نیست که کسی اینطور بتواند آن را از دیگری سلب کند؛ اما ناآگاهی جامعه کافی بود تا این تبلیغات مؤثر واقع شود. پسازآن توطئه قتل شیخ طرحریزی شد و شیخ فضلالله(ره) موردحمله مسلحانه قرار گرفت و مجروح گردید.
8. تحول در حکومت و درخطر افتادن شیخ فضلالله(ره)
– با مرگ مظفر الدین شاه، محمدعلی شاه به سلطنت رسید. وی دارای خوی استبدادی بود و بههیچوجه مطیع قانون نبود. ازاینرو بهوسیله سربازان دولتی و قزاقان روسی به مجلس حمله کرد. عدهای از نمایندگان کشته شدند و برخی دستگیر و تبعید شدند و بساط مشروطه برچیده شد.
– خبر حمله به مجلس و کشتن مشروطه خواهان موجب شد تا نیروهای شمال به رهبری سپهدار تنکابنی و نیروهای بختیاری به رهبری سردار اسعد بختیاری به تهران حمله کرده، شهر را به تصرف خود درآورند. با شکست نیروهای دولتی و فتح تهران محمدعلی شاه به سفارت روسیه پناهنده شد. فاتحان تهران مجلسی با عنوان مجلس عالی در بهارستان تشکیل دادند. این مجلس محمدعلی شاه را از سلطنت خلع و احمدشاه را به پادشاهی برگزید.
– اکثر مشروطهخواهانی که حکومت را به دست گرفتند از عوامل روسیه و انگلستان بودند و بهاینترتیب «حکومت و مجلس دوم هر دو به دست فئودالها و خدمتگزاران امپریالیسم افتاد.» حکومت روی کار آمده حتی با معیارهای غربی نیز یک حکومت مشروطه نبود. فاتحان تهران و حامیان مشروطیت هیچیک اعتقادی به حکومت ملی نداشتند.
– مشروطه خواهان پس از برقراری حکومت و بازیابی قدرت به تصفیهحساب با مخالفان مشروطه پرداختند. پیشنهادهای مختلفی به شیخ فضلالله(ره) رسید تا با پناهنده شدن نجات پیدا کند اما او آرمانهای بلندتری از حفظ جان داشت…
9. صلابت شیخ فضلالله(ره) در اوج خطر!
– سعد الدوله برای شیخ فضلالله(ره) پیام فرستاد که با وزیرمختار روس و انگلیس گفتگو کردم و برای شما جای مناسبی در سفارتخانه تهیهکردهام تا از خطر محفوظ باشید. یاران شیخ فضلالله(ره) خوشحال شدند اما شیخ بدون عکسالعمل در مقابل این پیام «لاحول و لا قوه الا بالله» میگفت.
– یکی پیشنهاد داد که اجازه بدهید پرچم هلند را که کشور بیطرفی است بر بام خانه نصب کنیم تا در امان باشید. شیخ با تبسمی استهزا گونه فرمودند: باید پرچم ما را روی سفارتخانه بیگانه نصب کنند. چطور ممکن است که صاحب شریعت به من که از مبلغین احکام هستم اجازه فرماید، پناهنده به خارج از شریعت شوم. یا در جایی دیگر فرمود: آیا رواست من پس از هفتادسال که محاسنم را برای اسلام سفید کردهام حالا بیایم و زیر پرچم بیگانه بروم!؟
– سرانجام مشروطهطلبان برای انتقام از شیخ فضلالله(ره) به منزل وی حمله کردند و او را به شهربانی بردند. شیخ فضلالله(ره) چند روزی در شهربانی بود تا در روز سیزدهم رجب برای محاکمه او را به عمارت گلستان بردند.
10. دادگاه فرمایشی برای صدور حکم اعدام شیخ فضلالله(ره)
– اعضای دادگاه شش نفر بودند. شیخ ابراهیم زنجانی مزدور روحانی نمایی بود که به عنوان دادستان دادگاه سؤال میکرد. او در موقع محاکمه به شیخ فضلالله(ره) حمله و بیاحترامی میکرد و یک باز نیز گفت: شیخ! من از تو عالم ترم!
– از مخارج تحصن سؤال شد و شیخ برایشان توضیح داد و گفت دیگر پول نداشتیم وگرنه ادامه میدادیم.
– در بین محاکمه شیخ فضلالله(ره) اجازه نماز خواندن خواست و آنها هم اجازه دادند. عبایش را همان کف تالار پهن کرد و نماز ظهرش را خواند اما اجازه ندادند که نماز عصرش را هم بخواند. دوباره از تحصن سؤال کردند…
– در بین محاکمه شیخ از افراد محاکمه کنند پرسید: «یپرم» کدامیک از شما هستید؟ یکی از آنها با احترام «یپرم» را که پشت سر ایشان نشسته بود نشان داد. شیخ فضلالله(ره) بهطرف چپ نصفه دوری زد و سرش را برگرداند و باحالت خشم و تندی گفت: یپرم تویی؟! یپرم گفت بله
– یپرم با گستاخی به شیخ گفت: تو بودی که مشروطه را حرام کردی؟ ایشان جواب داد: بله من بودم و تا ابدالدهر هم حرام خواهد بود. مؤسسان این مشروطه همه بیدین هستند و مردم را فریب دادهاند. تماشاچیان حاضر در تالار وحشت کرده بودند. یپرم رئیس شهربانی و فرمانده نیروی انتظامی بود!
موضوع محاکمه شیخ فضلالله(ره) همین چند سؤال پیرامون تحصن بود…
11. دوراندیشی و تیزهوشی شیخ فضلالله(ره) پای چوبه دار!
– بساط دار و مقدمات اعدام از شب قبل در میدان توپخانه فراهمشده بود. هنگامیکه شیخ بهطرف میدان توپخانه میرفت نگاهی به جمعیت و بعد رو به آسمان کرد و گفت: افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد
– میدان توپخانه از جمعیت موج میزد. نیروهای دولتی مردم را کنار میزدند تا راه باز شود. در این لحظه شیخ فضلالله(ره) به عقب برگشت و در میان جمعیت خادم باوفایش را صدا کرد و گفت نادعلی! او هم بلافاصله خود را رساند. مردم همه سراپا گوش بودند. میخواستند بدانند او در لحظه آخر چهکاری دارد. در این وقت آقا دست در جیب کرد و کیسهای بیرون آورد و به نادعلی داد و گفت این مهرها را خرد کن.
– شیخ در این لحظه حساس هم دوراندیش و تیزهوش است و برای اینکه پس از مرگش مشروطهطلبان سندسازی نکنند و از مهرها سوءاستفاده نکنند، دستور خرد کردن آنها را داده است.
12. آخرین سخنان شیخ فضلالله(ره)
– شیخ روی چهارپایه زیر طناب دار رفت او ازآنجا آخرین سخنان خویش را در میان خیل جمعیت با صدایی محکم و بدون لرزش بیان کرد: «خدایا! تو خودت شاهد باش که من برای این مردم به قرآن تو قسم یادکردم. خدایا! تو خودت شاهد باش که در این دم آخر بازهم به این مردم میگویم که مؤسسان این اساس، بیدین هستند و مردم را فریب دادهاند. این اساس مخالف اسلام است… محاکمه من و شما بماند پیش پیغمبر اسلام»
– شیخ فضلالله(ره) با وجود ضعف و پیری و بیماری آخرین سخنان خویش را با شجاعت و شهامت کمنظیری بیان کرد و پای دار چنان شجاع بود که گویی دار از هیبت و عظمت او میلرزید!
– قبل از اینکه ریسمان دار را به گردی وی بیندازند یکی از مشروطه خواهان برای او پیغام آورد که شما مشروطه را امضا کنید و خود را از کشتن رهاسازید! شیخ فضلالله(ره) گفت: «من دیشب پیامبر صلیالله علیه و آله را در خواب دیدم و به من فرمود که فردا شب مهمان من هستی و من چنین امضایی نخواهم کرد.»
– بعد از چند لحظه طناب دار را به گردن او انداختند و چهارپایه را از زیر پای ایشان کشیدند.
13. شیخ فضلالله(ره) با شهادت خود نقاب از چهره مشروطیت برداشت!
– پس از اعدام، جسد شیخ شهید را به حیاط شهربانی منتقل کردند و در وسط حیاط بر روی یک نیمکت قرار دادند. مشروطهطلبان و دیگر افرادی که نسبت به دین کینه و عداوت داشتند به جسد ایشان جسارت کردند. نیروهای مسلح با قنداق تفنگ، دیگران با لگد و… بهطوریکه خون از جسد سرازیر شد.
– ابتدا از تحویل جسد به خانواده شیخ جلوگیری کردند اما بعد از مدتی جسد را تحویل خانواده وی دادند. آنان نیز جسد را در خانه مخفی کرده، پس از مدتی را به قم بردند و در یکی از حجرههای صحن بزرگ حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام به خاک سپردند.
– اعدام شیخ شهید نقاب از چهره مدعیان دروغین آزادی و عدالت برداشت و مردم فهمیدند که مشروطیت سرابی بیش نبوده است. کمکم روحانیان دیگر نیز از مجلس و دولت کنار گذاشته شدند و زمینه جدایی دین از سیاست فراهم شد. آیات عظام نائینی، آخوند خراسانی، طباطبایی، بهبهانی و طباطبایی یزدی همگی از شهادت شیخ فضلالله(ره) متأثر شدند و دریافتند که واقعیتهای تلخی در پشت ظواهر فریبنده پنهان بوده است اما دیگر دیر شده بود…
14. نگاه امام خمینی به شیخ فضلالله(ره)
حضرت امام خمینی (ره) با تائید نظر شیخ شهید در مورد مشروطه مشروعه و تجلیل از تلاش او در راه تصویب قانون اساسی موافق با قوانین اسلامی انحراف نهضت مشروطیت از مسیر صحیح و اعدام شیخ شهید را کار بیگانگان و عمال داخلی آنها میدانست که بهموجب ترس از قدرت اسلام و روحانیان به این کار دست زدند. ایشان در این مورد فرمودند: «لکن راجع به همین مشروطه و اینکه مرحوم شیخ فضلالله(ره) – رحمه الله – ایستاد که مشروطه باید مشروعه باشد، باید قوانین موافق اسلام باشد، در همان وقت که ایشان این امر را فرمود و متمم قانون اساسی هم از کوشش ایشان بود، مخالفین، خارجیها که یک همچو قدرتی را در روحانیت میدیدند، کاری کردند در ایران که شیخ فضلالله(ره) مجاهد مجتهد دارای مقامات عالیه را، یک دادگاه درست کردند و یک نفر منحرف روحانینما او را محاکمه کرد و در میدان توپخانه شیخ فضلالله(ره) را در حضور جمعیت به دار کشیدند.»
15. بیانات رهبری در مورد شیخ فضلالله(ره)
– آنچه در مشروطه مردم را به میدان آورد، عبارت بود از حضور علمای تراز اوّلی مثل مرحوم شیخ فضلالله(ره) نوری، مثل مرحوم سیّدمحمّد طباطبائی، مثل مرحوم سیّدعبدالله بهبهانی؛ اینها علمای بزرگ بودند؛ در تهران و در تبریز، در اصفهان، در بعضی از شهرهای دیگر هم همینجور، در فارس همینجور، علمای بزرگ جلو افتادند و مردم دنبال اینها آمدند؛ منتها خب انگلیسها اینجا زرنگتر از ما بودند؛ هم بین علما اختلاف ایجاد کردند [هم بین مردم].
– در تهران بین آن دو بزرگوار و شهید بزرگوار شیخ فضلالله(ره) نوری اختلاف ایجاد کردند. شیخ فضلالله(ره) نوری که پیشقدمترین عالم برای برقراری مشروطه بود، به اتّهام ضدّیّت با مشروطه به دار کشیده شد! این کاری بود که آنها کردند. مردم را کشاندند به سفارت و یک عدّهای دودستی مشروطه را تقدیم انگلیسها کردند؛ و مشروطه آن شد که دنبالش رضاخان بود و پنجاه سال، شصت سال عقبماندگی این کشور، امّا شروع حرکت با دین بود.
شیخ پایدار تا پای دار در فتنههای بزرگ/ شرحی کوتاه بر زندگی شهید بزرگوار شیخ فضلالله نوری

گویی دار از هیبت و عظمت او میلرزید! قبل از اینکه ریسمان دار را به گردی وی بیندازند یکی از مشروطه خواهان برای او پیغام آورد که شما مشروطه را امضا کنید و خود را از کشتن رهاسازید! شیخ فضلالله(ره) گفت:«من دیشب پیامبر صلیالله علیه و آله را در خواب دیدم و به من فرمود که فردا شب مهمان من هستی و من چنین امضایی نخواهم کرد.»