ضمن تبریک سالروز ولادت مسعود سبط اکبر رسول معظم اسلام حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام، بازدیدکنندگان از پایگاه اطلاع رسانی آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها را به جرعه نوشی از زندگانی سراسر نور این امام همام دعوت می کنیم.

* نگاهی اجمالی به زندگی حضرت:

در نیمه ماه رمضان سال سوم هجری، اولین فرزند حضرت علی و فاطمه سلام الله علیهما در مدینه به دنیا آمد. پس از ولادت ایشان، نامگذاری از جانب مادر به پدر، و از او به رسول خدا (ص) محوّل شد و آن حضرت هم منتظر نامگذاری پروردگار ماند. تا این که حضرت جبرئیل، «امین وحی» فرود آمد و گفت: «خدایت سلام می رساند و می گوید، چون علی برای تو همانند هارون برای موسی است، نام فرزندش را نام فرزند حضرت هارون علیه السلام یعنی شبّر قرار ده!» (که ترجمه عربی آن «حسن» می باشد)

امام حسن مجتبی(ع) از دوران جد بزرگوارشان بیشتر از چند سال درک را نکردند، زیرا ایشان تقریبا هفت سال داشتند که پیامبر اسلام (ص) رحلت کردند. پس از ارتحال پیامبر (ص) تقریبا سی سال در کنار پدرشان، امیر مومنان علی(ع) بودند و پس از شهادت امام علی(ع)، در سال ۴۰ هجری به مدت ۱۰ سال امامت امت اسلام را بر عهده داشتند و سال ۵۰ هجری با توطئه معاویه بر اثر مسمومیت در سن ۴۸ سالگی به شهادت رسیدند.

* جایگاه امام حسن مجتبی علیه السلام نزد رسول مکرم اسلام علیه وآله السلام:

روزی یاران رسول خدا (ص) در نزدیکی کوه حرا گرد پیامبر جمع شده بودند که امام حسن (ع) در خردسالی با وقار خاصّی به جمع آنان پیوست. پیامبر (ص) با نگاه طولانی که بر او داشتند، همه را مخاطب قرار داده و فرمود:« آگاه باشید که همانا او بعد از من راهنما و هدایتگر شما خواهد بود. او تحفه ای است از خداوند جهان برای من؛ از من خبر خواهد داد و مردم را با آثار باقی مانده از من آشنا خواهد کرد. سنت مرا زنده خواهد کرد. و افعال و کردارش نشانگر کارهای من است. خداوند عنایت و رحمتش را بر او فرو فرستد. رحمت و رضوان خداوند بر کسی باد که حقّ او را بشناسد و به خاطر من به او احترام نموده و نیکی کند.» (زندگانی حضرت زهرا علیها السلام، ص: ۳۷۷)

* سیره اخلاقی :

بخشندگی و انفاق

بذل و بخشش در راه خدا، یکی از ویژگی های اخلاقی آن امام بزرگوار است که زبانزد خاص و عام بوده است. و اهل سنت نیز به آن اعتراف داشتند، در نقلی آمده است که شخصی حضور امام حسن علیه السّلام رسید و اظهار نیاز کرد. امام به او فرمود: نیازهایت را بنویس و به من ده. زمانی که او نوشت و آورد، امام دو برابر نیازش پرداخت. (المحاسن و المساوی، ص۵۵) این ماجرا را ابراهیم بیهقی، یکی از دانشمندان اهل سنت، در کتاب المحاسن و المساوی این گونه روایت کرده که مردی نزد امام حسن (ع) آمده و اظهار نیازی کرد، امام(ع) بدو فرمود: «اذهب فاکتب حاجتک فی رقعه و ارفعها الینا نقضیها لک » (برو و حاجت خود را در نامه ای بنویس و برای ما بفرست ما حاجتت را برمی آوریم.  آن مرد رفت و حاجت خود را در نامه ای نوشته برای امام(ع) ارسال داشت، و آن حضرت دو برابر آنچه را خواسته بود به او عنایت فرمود. شخصی که در آنجا نشسته بود عرض کرد: براستی چه پر برکت بود این نامه برای این مرد ای پسر رسول خدا ! امام(ع) فرمود: « برکت او زیادتر بود که ما را شایسته این کار خیر و بذل و بخشش قرار داد، مگر ندانسته ای که بخشش و خیر واقعی، آن است که بدون سؤال و درخواست باشد، و اما آنچه را پس از درخواست و مسئلت بدهی که آن را در برابر آبرویش پرداخته ای»

زمخشری در کتاب ربیع الابرار از انس بن مالک روایت کرده که گوید: من در خدمت حسن بن علی(ع)بودم که کنیزکی بیامد و شاخه گلی را به آن حضرت هدیه کرد. حسن بن علی بدو گفت:« تو در راه خدا آزادی!» من که آن ماجرا را دیدم به آن حضرت عرض کردم: کنیزکی شاخه گل بی ارزشی به شما هدیه کرد و تو او را آزاد کردی؟ در پاسخ فرمود: « اینگونه خدای تعالی ما را ادب کرده که وقتی تحیه ای به شما دادند، تحیتی بهتر دهید و بهتر از آن آزادی اوست.( ملحقات احقاق الحق، ج ۱۱، ص ۱۴۹٫)

صبر و حلم

صبوری و بردباری ویژگی دیگر از سیره اخلاقی امام حسن(ع) می باشد. مردی از شامیان گوید: روزی در مدینه شخصی را دیدم با چهره ای آرام و بسیار نیکو و لباسی در برکرده که به طرز زیبایی آراسته و سوار بر اسب. درباره او پرسیدم. گفتند: حسن ابن علی ابن ابیطالب(ع) است. خشمی سوزان سرتاپای وجودم را فراگرفت و بر علی بن ابی طالب علیه السّلام حسد بردم که چگونه او چنین پسری دارد. پیش او رفته و پرسیدم: آیا تو فرزند علی هستی؟ وقتی تأیید کرد. سیل دشنام و ناسزا بود که از دهان من به سوی او سرازیر شد. پس از آنکه به ناسزاگویی پایان دادم از من پرسید: آیا غریب هستی؟ گفتم: آری. فرمود: با من بیا اگر مسکن نداری به تو مسکن می دهم و اگر پول نداری به تو کمک می کنم و اگر نیازمندی، بی نیازت سازم. من از او جدا شدم در حالی که در روی زمین محبوب تر از او در نزد من کسی نبود. (مناقب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۲۱)

سخت ترین بردباری

از سخت ترین دوران زندگانی با برکت امام مجتبی(ع)، دوران پس از صلح با معاویه بود. ایشان، سختی این سالهای ستم را با بردباری وصف ناشدنی اش سپری می کرد. ایشان در این سالها، از غریب و آشنا سخنان زشت و گزنده می شنید و از خدنگ بی وفایی، زخم می خورد. بسیاری از دوستان به ایشان پشت کرده بودند. روزگار، برایشان به سختی می گذشت. ناسزا گفتن به حضرت علی(ع) شیوه سخنرانان شهر شده بود. هرگاه امام را می دیدند می گفتند: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مُذِلَّ الْمُؤْمِنِین؛ سلام بر تو ای خوار کننده مؤمنان.» در حضور ایشان، به هتک و دشنام امیر المؤمنین (ع) زبان می گشودند و امام با بردباری و مظلومیت بسیار، هتاکی ها و دشنام ها را تحمل می کرد.

شجاعت و دلاوری :

در کتابهای تاریخی آمده است که امام علی(ع) در تقویت این روحیه در کودکانش، خود به طور مستقیم دخالت می کرد. شمشیرزنی و مهارتهای نظامی را از کودکی به آنان می آموخت و پشتیبانی از حق و حقیقت را به آنان درس می داد. میدانهای نبرد، مکتب درس شجاعت حضرت علی(ع) به فرزندانش بود . معاویه درباره دلاوریهای او می گفت: «او فرزند کسی است که به هر کجا می رفت، مرگ نیز همواره به دنبالش بود (کنایه از اینکه نترس بود و از مرگ نمی هراسید).» (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، دار الفکر، بیروت، بی تا، ج۴، ۷۳)

تواضع و فروتنی

روزی گذر امام به جمعی از گدایان افتاد که چند پاره نان خشک در پیش داشتند و مشغول خوردن بودند. چون نظر آنان به حضرت افتاد، تعارفش کردند. امام حسن(ع) از اسب فرود آمده و فرمود: خدا متکبران را دوست نمی دارد. آن گاه با آنان نشست و از غذایشان تناول کرد. به برکت وجود آن بزرگوار چیزی از غذا کم نیامد. آن وقت، حضرت آنان را به مهمانی دعوت کرده و ضمن دادن غذای خوب، لباسهای فاخری نیز به آنها هدیه داد. (جلاء العیون علامه مجلسی، ص ۲۴۱)