پایگاه خبری آستان مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام؛ این روزها به عراق و هیاهوی جادههایش که نگاه میکنیم متوجه حرارت و شور شیعیانی عاشق میشویم. مردمانی که طنین صدای “هل مِن ناصرٍ ینصُرُنی” را پس از حدود ۱۴۰۰ سال با گوش جان شنیده اند و برای لبیک به آن بار سفر بربسته اند.
محبان اهلبیت که گرمای آفتاب سوزان روز عاشورا اینک پس از هزار و اندی سال بیقرارشان کرده و راهی به جز آرام گرفتن در ساحل خنک و آرام بینالحرمین جانشان را تیمار نمیکند.
در راه پیرمردی اشکریزان را نظاره میکنی که هر قدمی که بر میدارد با خود تکرار میکند “یا لیتنا کنا معکم”
آنطرفتر جوانی را میبینی که در صفحات تاریخ، خود را در این روزگار پیدا نموده است و آویزهای از حسرت را با خود حمل میکند که چرا من آنروز نبودم؟ و صدها ، هزارها و میلیون ها نفر را شاهد هستی که هرکدام با انگیزهای قدم به وادی عشق گذارده اند، همان جایی که باید “اخلع نعلیک” کنند و خود را در سپهر معرفتی الله و یاران برحقش مضمحل ببینند و یکی شوند در حالی که قبلا یکی یکی بودند.
در رنگینکمانی که نجف را به کربلا متصل میکند در کنار عاشقان انبوهی که در وجود خود طیالارضِ الی السماء میکنند، موکب هایی حاضر گشته اند که تو نمیدانی آیا از آسمان نازل شده اند و یا از برکت وجود “او” در این دیار، از زمین روئیده اند. صاحبانشان هرکدام به طریقی طیِ طریق میکنند. طی طریق یا همان سفر. سفری از دل این روزها به سالهایی دور، به روزی که آن را در تاریخ عاشورا میخوانند. خدا را چه دیده ایم؟ شاید انتخابشان کردند به عنوان شیعه ای عاشق.
در مسیر موکبی را چند جوان عراقی اداره میکنند با امکاناتی کم. آنسوی خیابان موکب دیگری توسط دو کودک که به میزی و چند لیوان آبی بسنده کرده اند به چشم میآید. جلوتر میرویم و همچنان موکب های فراوانی را با امکانات گوناگونی نظارهگر هستیم و در این لحظه، گویی در آسمان ندایی شنیده میشود که: “اِنَ الحسَین یَجمَعنا”.
این نهر پرطراوت را چگونه میتوان با عناوین سیاسی این روزها آلوده ساخت و درهم شکست؟
چگونه میتوان بلندگوی ابلیس شد و این سمفونی عظیم تاریخ را به صِرف یک مانور ساده تقلیل داد؟
چگونه فطرتی است که حُب “او” را در کنار حب های دیگر قرار میدهد که بگوید آنها نیز اهمیت دارند! آیا در سِیر خروشان رودخانهای در طبیعت به دنبال مقایسه آن با قطرات کوچک و پراکنده اطراف آن هستند؟
حقیقت است که اگر ظرف وجود کسی قابل نباشد “او” را نخواهد فهمید و اگر چنین شد کمترینِ امور، دلش را پر میکند و چشمانش را سیر. اوست که به دل ها ظرفیت و به عقل ها وسعت میبخشد. اوست که بذر عزت و نهال مقاومت و شاخه های امر به نیکی و مقابله با ظلم را به تو هدیه میدهد. هرکس به قدر وسعتش او را میشناسد.
در هستی و ماقبل هستی و در هفت آسمان او را با این نام میشناسند؛ “حسین” علیهالسلام.
نویسنده علی اکبری
او را با این نام میشناسند

این نهر پرطراوت را چگونه میتوان با عناوین سیاسی این روزها آلوده ساخت و درهم شکست؟ چگونه میتوان بلندگوی ابلیس شد و این سمفونی عظیم تاریخ را به صِرف یک مانور ساده تقلیل داد؟