به گزارش پایگاه خبری آستان مقدس حضرت معصومه سلامالله علیها، از خصوصیتهایی که می توان برای کریمه اهل بیت سلامالله علیها نام برد «اولویت بندی در سلوک زندگی» است؛ به این معنا که هر چند ازدواج سنت اسلامی است و به شدت بر انجام آن تاکید شده و قرآن کریم فرمان به انجام ان داده و می فرماید «وَأَنْکِحُوا اْلأَیامى مِنْکُمْ وَ الصّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلیم؛ باید مردان بی زن و زنان بیشوهر و کنیزان و بندگان خود را به نکاح درآورید. اگر آنان فقیر باشند، خداوند آنان را از فضل خویش بینیاز خواهد ساخت؛ زیرا خداوند وسعت دهنده و داناست» (نور ایه۳۲) و پیامبر اکرم(ص) فرمودند «اَلنِّکاحُ سُنَّتی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتی فَلیس مِنّی؛ ازدواج سنت من است و هر کس از سنت من رو بگرداند از من نیست» (بحار، ج۹۳، ص۲۲۰) ولی با این همه تاکیدات اسلامی، حضرت معصومه سلام الله علیها که واقف بر این دستور مؤکد اسلامی بودند با اینکه بیست و هشت سال از عمر مبارک شان می گذشت مجرد ماندند و ازدواج نکردند و در اولویت سیره وسلوک آن حضرت قرا ر نگرفت.
از این رو محققین در تحلیل این سیره و چرایی ازدواج نکردن حضرت چند احتمال داده اند؛
احتمال اول (که البته مردود است!) این است که امام کاظم علیه السلام وصیت به ازدواج نکردن دختران خود نموده بود. از این رو یعقوبی می نویسد «موسی بن جعفر علیه السلام را هجده پسر و ۲۳ دختر بود، پسران عبارت بودند از علی رضا، ابراهیم، عباس، قاسم، اسماعیل، جعفر، هارون، حسن، احمد، محمد، عبیدالله، حمزه، زید، عبدالله، اسحاق، حسین، فضل و سلیمان.
موسی بن جعفر علیه السلام وصیت کردند که دختران شان شوهر نکنند و هیچ کس از آنان شوهر نکرد، مگر ام سلمه که در مصر به ازدواج قاسم بن محمد بن جعفر بن محمد در آمد و در این باره میان قاسم و خویشاوندانش جریان سختی پیش آمد؛ تا آنجا که قاسم قسم خورد که جامه از وی دور نکرده است و جز آنکه عقد موقتی بسته شده برای محرمیّت در مسیر رفتن به حج و منظوری نداشته است. (تاریخ یعقوبی، ترجمه آیتی، ج۲، ص۴۲۱)
این گزارش یعقوبی از دوجهت صحیح نیست و شواهد و قرائنی بر جعلی و ساختگی بودن آن دلالت دارد، چراکه اولاً چنین وصیّتی برخلاف نص قرآنی و سنت رسول الله(ص) و سیره اهل بیت عصمت و طهارت است و هرگز چنین وصیتی از امام معصوم صادر نمیشود و ثانیاً متن وصیت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام غیر از آن چیزی است که یعقوبی ادّعا دارد؛ ازاینرو برای قضاوت در این زمینه، ابتدا متن وصیت حضرت را مرور می کنیم.
ابراهیم بن عبدالله از موسی بن جعفر علیه السلام نقل کرده که آن حضرت جمعی را مانند اسحاق بن جعفر، ابراهیم بن محمد و جعفر بن صالح و … را بر وصیت خود شاهد گرفتند و فرمودند «اُشْهِدُ هُمْ اَنّ هَذِهِ وَصِیَّتی … اَوصَیْتُ بها اِلی عَلَیٍّ اِبْنی … و اِنْ اَرادَ رَجَلٌ مِنْهَم اَنْ یُزَوِّجَ أختَهُ فَلَیْسَ لَهُ اَنْ یُزَوِّجَها الاّ بِاِذْنِهِ وَ اَمْرِهِ … وَ لا یُزَوِّجَ بَناتی اَحَدٌ مِنْ اِخْوتِهِنَّ وَ مِنْ اُمّهاتِهِنَّ وَ لا سُلْطانٌ وَ لا عَمِلَ لَهُنّ اِلاّ بِرأیِهِ وَ مَشْوَرتهِ ، فَاِنْ فَعْلُوا ذلِکَ فَقَدْ خالَفُوا الله تَعالی وَ رَسُولَهُ (ص) وَ حادُّوهُ فی مُلْکِهِ وَ هُوَ اَعْرَفُ بِمنالحِ قَوْمِهِ اِنْ اَرادَ اَن یَزَوِّجَ زَوَّجَ، وَ اِنْ اَرادَ اَنْ یَتْرَکَ تَرَکَ…؛ شاهد می گیرم آنها را که این وصیّت من است که به فرزندم علی وصیت کرده ام… (از جمله وصیتم این است) اگر مردی از شما خواست خواهرش را شوهر دهد، این حق را ندارد، مگر با اجازه و فرمان او (علی) و نه دختران من (حق دارند) که یکی از خواهران خود را شوهر دهند و یا مادران آنها و نه سلطانی، و نه کاری برای آنها انجام دهد، مگر اینکه با نظر و مشورت او (علی) باشد. اگر بدون اجازه او به چنین کاری اقدام کنند، به راستی با خدا و رسولش مخالفت و در سلطنت او منازعه کرده اند و او (حضرت رضا) به مصالح قومش در امر ازدواج آگاه تر است. اگر خواست به کسی شوهر دهد، شوهر می دهد و اگر خواست رد کند، رد می کند» (بحار، ج۴۸، ق۲۷۶)
در این وصیت نامه حضرت موسی بن جعفر علیه السلام با صراحت به فرزندان اعلام میدارند که حجّت خدا بعد از او علی بن موسی علیه السلام است و خواهران باید در هر کاری از جمله مسئله ازدواج از او اطاعت کنند و هر فردی را که علی بن موسی علیه السلام مناسب دیدند، آنان با او ازدواج کنند؛ چرا که آن حضرت به مسائل ازدواج آگاه تر و به وضعیت بستگان و آشنایان آشناتر است.
در اینجا هرگز سخن از ترک ازدواج دختران موسی بن جعفر علیهالسلام و خواهران حضرت رضا علیهالسلام نیست؛ سخن در این است که بر ازدواج آنان حضرت رضا(ع) باید نظارت داشته باشد. (حیاة الامام موسی بن جعفر، ج۲، ص۹۷)
احتمال دوم این است که دختران حضرت موسی بن جعفر مخصوصاً حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها از نظر کمالات در حد بالایی قرار داشتند و کسی همسنگ و همسر آنها پیدا نمیشد و یکی از اموری که در تزویج دختر مورد توجه قرار می گیرد، هم کفو بودن است.
این نظریه نیز نمی تواند قابل تأیید باشد چراکه اولاً سیره ائمه اطهار علیهم السلام این نبوده که دختران خود را به جهت پیدا نشدن همسنگ در خانه نگه دارند و مانع ازدواج آنان شوند؛ بلکه آنان، هم در قول، و هم در عمل خود، مؤمن و مؤمنه را کفو یکدیگر می دانستند.
از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که آن حضرت فرمودند «هرگاه کسی به خواستگاری دختر شما آمد که دینداری و امانتداری او را می پسندید (هر چند در حد دختر شما نباشد) شوهر دهید و اگر شوهر ندهید، در زمین فتنه و فساد بزرگ بر پا می شود» (منتخب میزان الحکمه، ص۲۳۴)
ثانیاً در عصر امام کاظم علیهالسلام جوانان شایسته ای از تبار امام حسن مجتبی علیهالسلام و حضرت سیدالشهدا علیهالسلام و نیز در میان شیعیان افرادی وجود داشتند که می توانستند همسران مناسب آنان باشند.
احتمال ازدواج نکردن حضرت معصومه سلام الله علیها این است که اختناق هارون الرشید و وجود خفقان در آن دوران، چنان شدید بود که حتی کسی جرئت نداشت برای پرسیدن مسائل شرعی به در خانه موسی بن جعفر علیهالسلام مراجعه کند، تا چه رسد به اینکه به عنوان داماد آن حضرت رفت و آمد دائمی با خانواده ایشان داشته باشد؛ چراکه همین ارتباط نسبی زمینه ای را فراهم می ساخت تا هارون به اذیت و آزار او بپردازد. البته با اینکه هارون در مواردی تظاهر به دینداری می کرد، ولی ستمگری بی رحم بود.
یکی از مورّخین می گوید «هارون هنگام شنیدن وعظ از همه بیشتر اشک می ریخت و در هنگام خشم و تندی از همه ظالم تر بود» (الاغانی، ج۵، ص ۲۴۱) و همین مرد دو هزار کنیز داشت که سیصد نفر آنان مخصوص آواز خوانی و رقص و خنیاگری بودند. (تاریخ تمدن جرجی زیدان، ترجمه علی جواهر کلام، ص۱۶۲)
شیعیان در عصر خلافت هارون در تنگنا و فشار قرار داشتند و کسانی چون علی بن یقطین در تقیه به سر می بردند و کوچک ترین حرکاتشان زیر نظر بود. نمونه بارز آن داستان لباسی است که هارون به علی بن یقطین داد. این لباس ویژه خلفا بود و علی بن یقطین آن را به موسی بن جعفر علیهالسلام اهدا کرد. حضرت آن را قبول نکردند و فرمودند «این لباس را نگهدار و از دست مده زیرا در حادثه ای که برایت پیش می آید به کار می آید»؛ چندی بعد یکی از خدمتگزاران علی بن یقطین، نزد هارون شکایت کرد و گفت لباس مخصوص را به موسی بن جعفر علیهالسلام اهدا کرده است. هارون بلافاصله او را احضار کرد و از لباس پرسش کرد و او گفت آن را در بقچه ای نگه داشتهام؛ هارون دستور دارد تا فوراً آن را بیاورد. وقتی که نگاهش به لباس افتاد، گفت بعد از این هرگز سخن سعایت کنندهای را درباره تو باور نخواهم کرد. (الارشاد، شیخ مفید، ص۲۹۳)
این گونه قضایا نشان میدهد که ارتباط موسی بن جعفر علیهالسلام کنترل میشد و از طرفی زندانی شدن امام نیز انگیزه و امکان خواستگاری از دختران آن حضرت را به شدت کاهش میداد. همچنین بعد از شهادت امام وحشت بیشتری بر مردم حاکم شد و حضرت رضا علیهالسلام نیز تحت نظر قرار گرفت. در زمان مأمون آن حضرت به خراسان احضار شد و بعد از یک سال، حضرت معصومه سلام الله علیها و جمعی از برادران ایشان به خراسان حرکت کردند، اما در راه، حضرت معصومه سلام الله علیها پیش از دیدن برادر، دار فانی را وداع کرد و امر ازدواجشان هم تحقق نیافت.
بنابراین راز عدم ازدواج حضرت معصومه سلام الله علیها و خواهران ایشان را نه در وصیت پدر باید جستجو کرد و نه در نبود همسر متناسب و هم کفو، بلکه علت اصلی آن، وجود اختناق شدید هارونی و مأمونی بود که جان شیعیان را در خطر جدی قرار میداد و باعث شد احدی جرئت نکند به راحتی به خانه موسی بن جعفر علیهالسلام و بعد از ایشان فرزندشان رفت و آمد داشته باشد چه رسد به این که داماد آن خانواده گردد.
از طرف دیگر، زندانی شدن حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام و سرانجام شهادتشان و احضار شدن حضرت رضا علیهالسلام به خراسان و دور افتادن از خواهران، مزید بر این علت بود که دختران امام کاظم علیهالسلام و به خصوص حضرت معصومه سلام الله علیها ازدواج را در اولویت زندگی قرار ندهند.
سیدمحمدتقی قادری، پژوهشگر حوزوی