پایگاه خبری آستان مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام: اوائل زمستان بود. مدتی بود فضا آغشته شده بود به غبار انحراف و تردید؛ به دود دروغ و تهمت؛ به رنگ بیرنگ نیرنگ.
بازار گفتگوها داغ شده بود از گفت و شنود شایعات. هوا مه آلود بود و غبار گرفته. فضای کشور فتنه گون بود و به قول مقام معظم رهبری: «در حوادث فتنه گون شناخت عرصه دشوار است!» آری شناخت عرصه دشوار شده بود و امپراطوری رسانه های غرب هر روز بر التهاب فضا میافزودند، آن هم با دروغهایی که روز به روز بزرگتر میشدند.
گرچه آن رهبر فرزانه مدام راهنمایی میکرد و تذکر میداد، اما بعضی گوشها شنوا نبود. گوش دشمنان که به جای خود؛ این بار دیگر خیلی از دوستان قدیمی انقلاب هم رفیقان نیمه راه انقلاب شده بودند و گوششان بدهکار نبود. حتی دیده میشد بزرگ مردان شهیر جامعه مردد مانده بودند و ساکت و متحیر؛ گرچه عموما آبدیدهتر شده بودند و مستحکمتر.
آری فضا چنان غبار گرفته بود که بصیرتها کم شده بود. چشم ها میدید ولی نه عمق مسائل را. میدان دیدها کم شده بود. مرد میخواست تا بتواند از پس این همه غبار فتنه، حق را از باطل و سره را از ناسره را تشخیص بدهد. آری بصیرتها کم شده بود. بصیرت… آن قوه مقدسی که که اگر خدشهدار شود، همه مقدسات آسیب میبینند؛ آن قوه مقدس که چنان حیاتی و موثر است که در نبودش مرز فضائل و رذائل گم میشود. مرز خدمت و خیانت رنگ میبازد و یکباره میبینیم آنهمه خدمات و سوابق را “حال فعلی افراد” چون آتشی می سوزاند. و چنین میشود که آن همه اعمال نیک هبط میگردد.
آن روز ها چه چیزی بود که بتواند غبار را کنار بزند و حقیقت را نشان دهد؟ چه چیزی میتوانست بصیرت را به این جامعه برگرداند؟ اصلا مگر بصیرت به این راحتیها بازیافتنی است؟؟
در آن شروع سرد زمستان، در آن فتنه و آشوب بزرگ در آن حال و هوا که خیلی از تاثیر گذارن جامعه چون نا بینایان دست به عصا راه میرفتند و بسیاری هم بهت زده خشکشان زده بود. در آن روزها که در بی بصیرتی، بعضی به تند روی و برخی به کند روی افتاده بودند، در آن شرایط که خیلی فکرها منجمد شده بود! حرارتی لازم بود… حرارتی که هیچ چیز آن را سرد نکند. حرارة لا تبردها شیء!
آری شور محبت حسینی به یک باره همه جا را گرم کرد. نسیمی لطیف و شور انگیز، ریزگردهای فتنه را از پیش چشم مردم کنار زد و باران اشک های حسینی چشم بصیرت جامعه را شست و هر آنچه ایادی استکبار جهانی سالهای سال برایش برنامه ریزی کرده بودند و با ملیارها دلار رشته بوند پنبه کرد. نفوذ غیرت عباسی همه را به بینا کرد. غیرت آن مرد که امام صادق فرمود: عمنا العباس کان نافذ البصیره… عمویمان عباس بصیرتی پر نفوذ داشت… درست چند روز بعد از عاشورا، نهم دی ماه ۱۳۸۸ محبت آن انوار الهی دوباره به یاری این انقلاب مقدس آمد. محبت آن انوار که عالم و آدم اگر جمع شوند نمیتوانند خاموشش کنند. تمام قدرت های جهان در برابر سرچشمه آن انوار چون فوت کودکی است که بخواهد خورشید را خاموش کند! «یریدون ان یطفئوا نور الله بافواههم و الله متم نوره….» آری باز هم عشق اهلبیت انقلاب عاشقان اهلبیت را نجات داد. انقلابی که جز یاری و زمینه سازی ظهور مهدی موعود، انگیزه دیگری نداشته و ندارد و نخواهد داشت. در آن دیماه سرد نور سید الشهدا چنان گرمای بصیرت را فرا گیر کرد که مردم فراخوان نداده سیلی شدند بر سر کاخ آمال پوچ بدخواهان این نظام اسلامی.
توجه به آن حوادث و اتفاقات اهمیت و جایگاه حب اهل بیت را در سیاستی نشان میدهد که عین دیانت ماست؛ و امان از روزی که بخواهد دیانت از سیاست جدا گردد…
آن روز است که تمام سرمایه مان بر باد فنا رفته! آری محبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام است که دار و ندار این نظام اسلامی است سرمایه ارزشمند، کمیاب و بیبدیلی که امت اسلام را وحدت میبخشد و چمشان مردام را به نور بصیرت روشن میگرداند محبت اهلبیت است که حرف اول و آخر را میزند… موجب عظمت نعمات میگردد و قلبهارا به هم نزدیک میگرداند. بموالاتکم تمت الکلمه و عظمت النعمه وائتلفت الفرقه…
آری هر جا محبت اهل بیت در دلها قوت گیرد، فتنهها ناکامند…