تاریخ همیشه پر است از گفته های ناشنیده و ناگفته های شنیده شده‌ای که سرنوشت بشر را دستخوش تغییرات کوچک و بزرگ قرار داده اند. یکی از این گفته های ناشنیده در همین روزها – ۱۱ الی ۱۳ دی ماه – اتفاق افتاده است. در سالهایی نه چندان دور.

بله، ۱۱ دی ماه سال ۱۳۶۷ حضرت امام خمینی (ره) نامه ای خطاب به صدر هیات رئیسه جماهیر سوسیالیستی شوروی، آقای گورباچف نوشت که پر است از درس و عبرت؛ عبرت هایی که هرچند در آن زمان مخاطبش درنیافت اما همچنان نکات زنده و اساسی آن نامه می تواند راه‌گشای جوامعی باشد که می خواهند معنای حقیقی آفرینش و جایگاه خود در جهان هستی را دریابند.

آنچه اتفاق افتاد:

پس از انجام تغییرات و اصلاحات توسط گورباچف و تاثیرات آن ابتدا بر شوروی و پس از آن بر جهان و در حالی که صاحب‌نظران و تحلیلگران آن زمان در مورد اظهار نظر محتاطانه برخورد میکردند و منتظر روشن شدن اوضاع بودند، امام خمینی(ره)، با اتکا به بینش سیاسی و درک عمیق خود صراحتاً نظر خویش را خطاب به گورباچف بیان کردند. ایشان در نامه خود ضمن تحسین حرکت اصلاحی وِی و همچنین انجام تغییرات در بینش اجتماعی در شوروی، تذکر دادند که حتی با توجه به اتفاقات انجام شده همچنان خلا اعتقادی در میان جامعه شوروی احساس می شود؛ درست است که کمونیست با ضربه گورباچف فروریخت اما اگر او از این اتفاق و همینطور از اوضاع ناپایدار غرب عبرت نگیرد، همین امر گریبان گیر او و حرکتش شده و سوسیالیسم او نیز پایدار نخواهد ماند.

زوایای هشدار امام(ره):

بخشی از هشدار امام(ره) در مورد ساختار سیاسی سابق شوروی بود که همچنان بخشهای قابل سرایتش -مانند اشرافی گری و دین ستیزی – باقی مانده بود و البته ذکر این نکته که هرچند نظام کمونیستی از هم پاشیده است اما نظام به ظاهر سوسیالیستیِ مد نظر گورباچف هم ضعف اعتقادی جامعه مدنی شوروی را جبران نمی کند و دلیل آن فطری بودن کمال گرایی انسان است که هرچند بر زبان نیاید و خودآگاه در وی بروز نکند اما در نهایت به سمت آن کشیده می شود.

در ادامه امام(ره) از در راهکار نشان دادن وارد می شوند تا بلکه با اصلاح رویه و روشن کردن ذهن گورباچف ملتی را بار دیگر به راه سعادت رهنمون شوند.

ایشان در این میان روش صحیح برخورد را نیز به ما آموزش می دهند که خود در مجالی جدا قابل بحث است.(پیدا کردن نقاط اشتراک با غریبه ترین افراد در جهت اصلاح آنها.)

و امّا درد دل!

امام خمینی(ره) در این نامه ۲ نکته اساسی را پیش بینی کرده و هشدار داده بودند.

۱-فروپاشی بلوک شرق(شوروی) به دلیل عدم کارآیی نظام سیاسی-اجتماعی حاکم بر آن

۲- پناه بردن شوروی به غرب و به بن بست رسیدن آن

حال که پس از گذشت ۲۸ سال به این نکات دقت می کنیم به عبارت مقدمه برمی گردیم، آنجایی که گفته هایی ناشنیده باقی ماندند و از آن ها درس گرفته نشد؛ تا به امروز.

– ۲۸ سال پیش شوروی تجربه کرد که باقی مانده های اشرافی گری و قدرت طلبی سران کشور که از حکومت پیشین باقی مانده بود چطور اتحادش را ویران کرد حال چرا ما از آن عبرت نگیریم؟ پس از گذشت ۳۸ سال از عمر پر برکت درخت انقلابمان نباید آثار ناپاکیهای حکومت پیشین با چهره راحت طلبی و اشرافی گری، دامان زیبا و سرسبز انقلاب اسلامی را آلوده کند.

– از فاصله ۲۸ سال پیش تا کنون شوروی تجربه کرد که پناه بردن به غرب – قدرت تو خالی‌ای که توان مدیریت خودش را هم ندارد – چیزی جز تباهی و به بن بست رسیدن نیست و این نکته ای است که رهبر کبیر انقلاب ما امام خمینی در آن زمان گوشزد نمود پس نباید کسی در نظام مقدس جمهوری اسلامی دم از دوستی با غرب بزند. چراکه تجربه ثابت کرده است این دوستی آغازی است برای استحاله ی فرهنگی. همان بلایی که با ورود اولین نشان(بِرَند)های غربی به جامعه شوروی بر سر آنان آمد. آنها فقط می خواستند ضعف فرهنگی و اعتقادی خود را با به اصطلاح “مدرنیته” پر کنند اما سر از ناکجاآبادِ تباهی در آوردند و هرچه از آن آب شور برای رفع عطش خوردند تشنه تر شدند!

راه چاره طبق فرمایش امام(ره) تفکر و تعمق در دین و آفرینش است. همان راهی که از ابتدای انقلاب اسلامی در کشور عزیزمان آغاز گشته و هرچند با فراز و نشیب‌ها، اما همچنان به راه خود به سوی جامعه متعالی حرکت می کند، ان شاء الله!

میلاد اسماعیل زاده