کاروان آهسته آهسته به شهر مقدس قم نزدیک و امید و هیجان در دل های شیعیان قم هر لحظه بیشتر و بیشتر می شد. آل سعد، که از شیعیان و محبان اهل بیت(ع) در قم زندگی می کردند، با نزدیک شدن کاروان دختر گرامی موسی بن جعفر علیه السلام برای استقبال از این بزرگ بانو، تاب نیاورده و در خارج از شهر، خود را به این کاروان رساندند و چون بانوی کرامت را زیارت کردند، بسیار شادمانی و اظهار خوشحالی نمودند. موسی بن خزرج بن سعد، از بزرگان آل سعد در محضر این بانو زانوی خادمی بر زمین زد و خود افسار شتر آن حضرت را به دست گرفت و به سوی قم آورد و آن بانوی شریف را در خانه خویش اسکان داد و از او به شایستگی پذیرایی کرد. حضرت معصومه سلام الله علیها در این شهر میهمان شدند ولی در حضور خود در قم –هرچند کوتاه- میزبان همگان شدند.
حضوری که از برکت آن، شهری در دل کویر را تبدیل به مجلأ و پناه محبان و شیفتگان اهل بیت و پیروان اسلام ناب محمدی(ص) کرد تا جهانیان از وجود آن بهره مند شوند.
مردم قم که در ۲۳ ربیع الاول ۲۰۱ ه.ق عشق و ارادت خود به خاندان رسول الله(ص) را در استقبال از حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها نشان دادند، به پاس بزرگداشت این ورود تمدن ساز و پر خیر و برکت، هر ساله در این تاریخ، با راه اندازی کاروان نمادینی از ورود کریمه اهل بیت(س) به قم، این روز را گرامی می دارند.
آغاز مراسم، ساعات ابتدایی صبح روز سه شنبه، ۲۳ ربیع الاول (۲۱ آذرماه ۱۳۹۶) بود؛ برای نخستین بار می خواستم در این مراسم شرکت کنم؛ آیینی که تا کنون صرفاً به شنیده ها و گاهاً تصاویری از آن اکتفا کرده بودم. با خادامان بارگاه نورانی حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها همراه شدم که با شوقی وصف ناپذیر در چهره هاشان، آماده می شدند تا خود را به میدان معصومیه قم برسانند. در راه ذکر صلوات و تبریکات نشان از شکرگزاری این افراد در خادمی دختر موسی علیه السلام بود که گویی در پوست خود نمی گنجیدند و با افتخار نوکری، فخرفروشی می کردند.
در مسیر با در نظر گرفتن تلاقی این مراسم با ساعات اداری و پرمشغله قم، آنچه در ذهنم می گذشت، حضور خادمان و شاید گروهی چند نفری از افراد عادی بود. در دلم برای خلوت بودن جمعیت در این مراسم حق هم می دادم؛ شرایط زندگی در عصر کنونی، شرایط خاصی است و افراد دارای مشغله های زیادی هستند و… . در همین افکار بودم که در فاصله قابل توجهی تا میدان معصومیه، خودرو ما توقف کرد؛ عجیب بود. آنچه در مقابل چشمانم می دیدم، به اندازه ای فراتر از تصوراتم بود که تا دقایقی هاج و واج مانده بودم. توقف ماشین ها به دلیل ازدهام جمعیت بود که منتظر آغاز مراسم نمادین استقبال از کاروان حضرت معصومه سلام الله علیها بودند.
احترام قمی ها به خاندان عصمت و طهارت به اندازه ای است که این حترام حتی شامل حال خادمان اهل بیت(ع) هم می شود؛ مردم برای خادمان آستان کریمه اهل بیت(ع) راه باز می کردند تا آنها به جلوی جمعیت برسند. من هم که از ابتدا در شوک این جمعیت بودم، بدون اراده، خود را در دل جمعیت رها کرده و به آنها ملحق شدم. جمعیتی که گویی ابتدا و انتهایی ندارد و هر لحظه که می گذرد، بر حجم آن افزوده می شد. با رسیدن خادمان به ابتدای مسیر و تشکیل صفوف منظم همیشگی، جمعیت حاضر به سمت حرم حضرت معصومه سلام الله علیها به حرکت در می آید.
مداحان اهل بیت(ع) در مسیر به مدیحه سرایی می پرداختند و مردم نیز با آنها همنوا می شدند. تصمیم گرفتم خود را به جلوی جمعیت، محل حضور خادمان برسانم، ولی هرچه می رفتم، گویی جمعیت تمام نشدنی بود و از مقابل هر کوچه و خیابانی عبور می کرد، بر آن افزوده می شد.
پدری فرزند خردسالش را بر روی شانه هایش نشانده بود تا جمعیت را از آن بالا نگاه کند؛ کودک هیچ نمی گفت و فقط به این طرف و آن طرف نظاره می کرد؛ شاید خسته از راه رفتن این مسیر طولانی شده بود، شاید هم چون اولین حضورش در این مراسم با شکوه بود، از این جمعیت انبود شوکه شده بود و به دنبال ابتدا و انتهای آن می گشت.
افراد از سنین مختلف و اقشار گوناگون جامعه در این حرکت بزرگ شرکت داشتند. کهنسالانی که روزگار قد آنان را خمیده کرده بود و زنانی که دست کودکان خود را در دست گرفته و ابراز محبت به خاندان رسول الله را عملاً به آنها می آموخند. جوانان نیز مانند هر عرصه دینی و مذهبی دیگر، زینت بخش این مراسم با شکوه بودند؛ جوانانی که شیاطین جن و انس برنامه ویژه برای آنها دارند و در جاهای زیادی پذیرای آنانند ولی شبیه این آیین هایی، همه رشته های پلید و خباثت آلودشان را پنبه می کند.
نظرم به زمین می افتد، زمین خیس است، خیسی ای که از ابتدای مسیر تا انتهای مسیر به گونه ای همواره دیده می شود. این خیسی، از باران نباریده شب گذشته قم نیست، مردم مسیر را آب و جارو زده بودند. عده زیادی به شکل دیگری ابراز محبت و عشق بازی خود را نسبت به اهل بیت پیامبر(ص) نشان می دادند. ایستگاه های صلواتی زیادی در مسیر پذیرای مردم بود.
صدای بالگردی که در بالای سر کاروان نمادین به پرواز درآمده بود و این کاروان را گلباران می کرد. پیر مردی پنجره منزل خود را که در جوار مسیر کاروان نمادین حضرت معصومه سلام الله علیها بود را باز کرده بود و از آن بالا مسیر را گلباران می کرد و بسته های شیرینی و شکلات را به مردم می دهد؛ دو نفر در کنارم در حال صحبت بودند، افرادی که گویا چندین سال است در این مراسم شرکت می کنند؛ یکیشان به دیگری می گفت، این بنده خدا هر ساله اینگونه از کاروان پذیرایی می کند. برخی نیز در مقابل این کاروان گوسفند قربانی می کردند.
صدای زنگوله های چارپایان دارد به گوشم می رسد؛ گروهی با بازسازی کاروان نمادین ورود حضرت معصومه سلام الله علیها به قم، اسبان و شترانی آورده و افرادی لباس هایی به شکل دوران حیات کریمه اهل بیت(ع) بر تن کرده اند و مردم را به یاد آن ایام می اندازند. شتری که کجاوه ای زینت شده بر پشت آن بود و مردی که گویی نقش موسی بن خزرج را بازی می کرد، افسار شتر را در دست گرفته بود.
ابراز ارادت و خدمت به ساحت نورانی کریمه اهل بیت(ع) تمامی نداشت و هر کسی به هر شکلی نقشی در این مسیر ایفا می کرد. بر سرعت گام هایم افزودم و خود را به خادمان حرم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها رساندم. دسته خادمان، با لباس های یک شکل و حمایل هایی که مزین به نام مبارک حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها بود، شمع دان ها و پرچم هایی بر دست داشتند.
زمانی که به دسته خادمان رسیدم، جمعیت به حرم نورانی دختر موسی بن جعفر علیه السلام نزدیک شده بودند و جمعیت همواره در حال افزایش بود. صحن امام رضا علیه السلام حرم مطهر، محل برگزاری «اجتماع مردمی فاطمیون» بود. در این مراسم آیت الله سعیدی، تولیت آستان مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام و امام جمعه قم، از جمعیت حاضر استقبال کرد. مداحی حاج احمد واعظی، از دیگر برنامه های اجتماع مردمی فاطمیون بود. مردم گل هایی که در مسیر در دستانشان بود را پس از مراسم به حضرت معصومه سلام الله علیها تقدیم و مضجع نورانی این بانو را گلباران کردند.
کم کم به لحظه اذان ظهر نزدیک می شدیم و جمعیتی که امروز تلاشی در مسیر ادای اجر رسالت رسول اکرم(ص) انجام داده بود، خود را محیای شرکت در نماز جماعت می کردند و در صفوف نماز می نشستند.
امروز به چشم خود دیدم که هر کس با هر سن و جایگاه اجتماعی، زمانی که صحبت از محبت اهل بیت(ع) و گرامیداشت ورود دختر موسی بن جعفر علیه السلام می شود، همه چیز را رها کرده، تلاش می کند خدمتی هرچند ناقابل در این مسیر داشته باشد؛ مسیری که در آن همه آمده بودند.

علیرضا سهلانی