پایگاه خبری آستان مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام: کتاب تاریخ زندگی امام حسن مجتبی (ع) را که ورق می‌زنیم به این نتیجه می‌رسیم؛ امام حسن (ع) را همان تفکری تنها و غریب نمود که امروزه آن را به وفور در جامعه شاهدش هستیم!
تفکری که بنیانی اومانیستی(اصالت انسان) دارد. این گویش فکری که «چه کنم تا دنیای بهتری داشته باشم؟» تفکری که امام حسن مجتبی و هم چنین حضرت اباعبدالله علیهماالسلام را تنها و پس از آن به شهادت رساند. امروزه این نوع نگاه حتی در میان برخی از کسانی که دم از فراق حضرت قائم (عج) می‌زنند نیز قابل رویت است.
در حدود ۱۳۵۰ سال قبل و در گرماگرم تقابل توحید و الحاد به رهبری سبط اکبر پیامبر خدا امام حسن مجتبی و در مقابل معاویه‌ بن ابی‌سفیان، شرایط به گونه ای پیش رفت که سرنوشت تاریخی این تقابل به دست جنگ فیمابین افتاد.
امام حسن علیه السلام به عنوان پیشوای دینی و حاکم رسمی و برای مقابله با تحریف و تضعیف دین و جامعه اسلامی توسط معاویه، مجبور گشت خود و لشکریانش را آماده جنگ کند. پس از اعلان جنگ و جمعیتی که برای یاری حضرت حسن ابن علی (ع) روانه ی اردوگاه ایشان می‌شدند، جمعیت ایشان به حدود چهل هزار نفر سواره و پیاده رسید. اما آن چه که معادله را به هم زد، کاهش عجیب و بهت‌انگیز این جمعیت بود به صورتی که پس از مدت اندکی آن حجم از جمعیت به چهار هزارنفر کاهش یافت. (منتهی الآمال) آن چه که باعث این کاهش تلخ و مشمئزکننده بود ریشه در یک امر داشت؛ دنیادوستی.
معاویه با وعده های زر و حکومت به بسیاری از سرداران و همینطور تطمیع مالی سربازان لشکر امام حسن از بیت المال، آن ها را در مدت زمان کوتاهی خرید. این به آن علت بود که اینان سعادت و نیک‌بختی را در مال و ارضاء هرچه بیشتر هواهای نفسانی و دنیوی خود دیده بودند. امام حسن مجتبی با دیدن این وضعیت به بیان خطبه ای پرداختند که بخشی از آن چنین است: “عجب دارم از گروهی که نه حیا دارند و نه دین. وای بر شما! به خدا سوگند معاویه به آن چه که از برای کشتن من برای شما ضامن شده، وفا نخواهد کرد. می خواستم برای شما دین حق را برپا دارم، مرا یاری نکردید.”
دنیادوستی به مانند موریانه ای وحشیانه جمعیت سپاهیان امام (ع) را جَوید و این نشان از ترجیح دنیا بر دین توسط آن‌ها بود. اما جالب است که بسیاری از همین ها به گفتار و زبان، ادعای دین داری می کردند و چه زیبا این حدیث در این مقام جای می گیرد که ” اَلناسُ عَبیدُ الدٌنیا وَ الدِّينُ‏ لَعِقٌ‏ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ بِهِ مَعَايِشُهُمْ، فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّيَّانُونَ” مردم بنده‌های دنیا هستند و دین شعار زبان آن‌هاست. تا زندگی آنان تامین است دین داری می‌کنند، اما وقتی به بلا آزمایش می‌شوند دین‌داران کم می‌گردند. (تحف العقول ص ۲۴۵)
حال اگر به زمانه‌ی کنونی برگردیم خواهیم دید که آن مردمان دنیادوست در روزگار ما نیز به وفور یافت می شوند. مردمانی که از صبح تا شب تمام دغدغه‌شان چگونه منافع دنیوی را ارضاء کردن است و بس! کسانی که خواندن نماز را به بهانه‌ی مشاغل روزمره، و کسب حلال را با توجیه حرام خواری فلان‌کس ترک می‌کنند. افرادی که حدود الهی و دستورات خداوند را در نظر نگرفته و با عناوین واهی هرروز به توجیه جدیدی روی می‌آورند. اشخاصی که تمام دانش و درک خود را از دین تا حد عبارت “خدا می‌بخشد” پایین آورده و دست به هر کاری می‌زنند. تمام این ها را اگر در یک سوی و امام زمان خود حضرت حجت ابن الحسن (عج) را در سوی دیگر ببینیم، آن گاه متوجه غربت و تنهایی ایشان نیز خواهیم شد.
چه دردناک است اگر بدانیم بسیاری از کسانی که دور و اطرافمان هستند اگر در زمان امام حسن و یا امام حسین علیهماالسلام می بودند همان کاری را می‌کردند که مخالفین و قاتلان آن بزرگواران مرتکب شدند و جالب است که امروزه این‌ ها، آنان را لعنت می‌کنند در حالی که اگر زمان تولد آن ها باهم جابه‌جا می شد هیچ تغییری در تاریخ اتفاق نمی‌افتاد مگر این که این لعنت‌کنندگان متظاهر، جای خود را به لعنت شدگانِ آن زمان داده و آن ها نیز با ما هم عصر می‌شدند و شروع به لعنت کردن یاران بی وفای معصومین علیهم السلام می‌کردند!
این اتفاقات نکته ای را به انسان سردرگم در تاریخ گوشزد می‌کند و آن این است: دین و دین‌مداری در ذهن ها جاری و بر رفتار حاکم است و یک شیعه در هر برهه ای از تاریخ که باشد، باید ببیند امام زمانش از او چه می‌خواهد.
علی اکبری