پایگاه خبری آستان مقدس حضرت معصومه سلاماللهعلیها: از زمان ابتدای مراسم و شعرخوانی مجری که شعری از میلاد عرفانپور را خواند فضا مملو از عطر و بوی شهدا شده بود، قطعاً شهدا در مجلس حاضر بودند و این موضوع، فضا را دوچندان عطرآگین کرده بود.
در بین صحبتها رهبرم از مواضع صریح و شجاعانه رئیسجمهور در مورد رژیم صهیونیستی؛ تشکر کردند.
یکییکی سرفصل درسها داده میشد، درس اول یادآوری سفر کارتر که نشان میدهد آمریکا، چه ایرانی را میپسندد و آرزو دارد.
درس دیگر قیام ۱۹ دی این است که باید افکار عمومی خود را در قبال تبلیغات دشمن مصونیت دهیم.
و من داشتم در محضر رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، مشق درس میکردم.
آقا با یادآوری قله راهبردی به نام ایران در جهان اسلام که با پیروزی انقلاب از چنگال خونین آمریکا بیرون آمد فرمودند باز هم چشم طمع آنها به دنبال این قله سرافراز است.
و در آخر هشدار به مسئولان کشور در مورد گوشفرادادن به توقّع بیجای آمریکاییها و تهدید مردمسالاری؛ آقا دست آخر، مسئله اول جهانِ اسلام را یادآوری کرد، رهبر با اشاره به حوادث منطقه و سوریه و اینکه نباید این مسائل مسئله فلسطین را در یادها کمرنگ کند، گفتند: جمهوری اسلامی همچنان از مقاومت در غزّه، در کرانهٔ باختری، در لبنان و در یمن حمایت میکند و…. والسلام…
و به یکباره گویی زلزله آمد همه از جا بلند شدند و به سمت جایگاه آمدند و مثل من دلشان میخواست هدیهای از ایشان دریافت کنند تا همیشه به یادگار همراهشان و قوت قلبشان باشد و من اما چشمم به دنبال چفیه و انگشتر در دست آقا بود، میدانستم لیاقت ندارم؛ اما تا کنار جایگاهی که آقا روی آن ایستاده بودند خیز برداشتم، اما چفیه به یکباره از گردن مبارک ایشان برداشته شد و به دیگری اهدا شد و خوشا به حالش که اینچنین خوشروزی بود .
داشتم فکر میکردم من در خوابم با آقا هم صحبت شدم که ناگهان چشمهای آقا در چشمهایم گره خورد و با لبخندی پر مهر نگاهم کردند و دور شدند و من ماندم و این همه حال خوب از نگاه پر مهر ایشان…
همه مردم و خادمان حرم، خوشحال و پر انرژی از دیدار و شنیدن صحبتهای ولیامرشان، اما پر از افسوس از بینصیب ماندن از همصحبتشدن با ماه مجلس و بهدستنیاوردن توشهای متبرک، به سمت دربهای خروجی در حال حرکت بودند و هر چند دقیقه یک بار پشت سر خود را نگاه میکردند به امید اینکه شاید لحظهای، دوباره آقایمان، در جایگاه حضور پیدا کنند… اما افسوس و صد افسوس که این روز پر از نعمت و زیبایی هم تمام شد و ما ماندیم و خاطرهای که برای همیشه در روح و ذهنمان ثبت شد.
آقا رفت و قلوب همه ما با هم متصل شده بود؛ چون در همه روح ولی خدا دمیده شده بود و هنوز فضا عطرآگین بود، گویی شهدا هم هنوز در کنار ما حضور داشتند و ما را همراهی میکردند و این آیه نصب شده در حسینیه به یادم آمد…
یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ (ای مردم! همانا وعده خدا حق است.)



