پایگاه خبری آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها: ۲۴ رجب المرجب سالروز فتح قلعه خیبر به دستان مبارک حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام است. به همین مناسبت، واقعه این فتح بزرگ اسلام بر یهود به نقل از کتب تاریخی گوناگون به محضر خوانندگان عزیز تقدیم می گردد.
ابن اسحاق به سندی که به مروان اسلمی دارد از پدرش از جدش روایت کرده که گفت: با رسول خدا (ص) به سوی خیبر رفتیم، همین که نزدیک خیبر شدیم و قلعه هایش از دور پیدا شد، رسول خدا (ص) فرمود: بایستید. مردم ایستادند، آنگاه فرمود: « بارالها! ای پروردگار آسمانهای هفتگانه و آنچه که بر آن سایه افکنده اند و ای پروردگار زمینهای هفتگانه و آنچه بر پشت دارند و ای پروردگار شیطانها و آنچه گمراهی که دارند. از تو خیر این قریه و خیر اهلش و خیر آنچه در آن است را مسالت می دارم و از شر این محل و شر اهلش و شر آنچه در آن است به تو پناه می برم» آنگاه فرمود: « راه بیفتید به نام خدا »
فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که…
سلمه می گوید: آنگاه که اهل خیبر را محاصره کردیم، این محاصره آنقدر طول کشید که دچار مخمصه شدیدی شدیم و سپس خدای تعالی آنجا را برای ما فتح کرد و آن چنین بود که رسول خدا (ص) در دو حمله اول، لوای جنگ را به دست دو تن از صحابه داد و هربار عده ای از لشکر با آنها قیام نموده جلو لشکر خیبر رفتند، ولی چیزی نگذشت که آنها و همراهیان شان فرار کرده نزد رسول خدا (ص) برگشتند. در روز دوم رسول خدا (ص) دچار درد شقیقه شد و از خیمه بیرون نیامد و فرمود : « وقتی سرم خوب شد بیرون خواهم آمد» بعد پرسید: « مردم با خیبر چه کردند؟» جریان حمله ها را برایش گفتند. فرمود: « فردا حتما پرچم جنگ را به مردی می دهم که خدا و رسولش را دوست می دارد و خدا و رسول او، وی رادوست می دارند، مردی حمله ور که هرگز پا به فرار نگذاشته و از صف دشمن برنمی گردد تاخدا خیبر را به دست او فتح کند » (مجمع البیان، ج ۹، ص ۱۱۹(
مردم آن شب را با این فکر به صبح بردندکه فردا پرچم را به دست چه کسی می دهد. وقتی صبح شد مردم همگی نزد آن جناب حاضر شدند در حالی که هر کس این امید را داشت که پرچم را به دست او بدهد.
رسول خدا (ص) فرمود: « علی ابن ابی طالب کجاست؟» عرضه داشتند: « یا رسول الله او چشم درد دارد». فرمود: « بروید و او را بیاورید». حضرت مقداری از آب دهان خود را به دیدگان علی (ع) مالید و در دم بهبودی یافت، آنگاه پرچم را به وی داد. علی (ع) پرسید: « یارسول الله با آنان قتال کنم تا مانند ما مسلمان شوند؟» حضرت فرمود: « بدون هیچ درنگی پیشروی کن تا به درون قلعه شان درآئی، آنگاه در آنجا به اسلام دعوتشان کن و حقوقی را که خدا به گردنشان دارد برایشان بیان کن، برای اینکه به خدا سوگند اگر خدای تعالی یک مرد را به دست تو هدایت کند برای تو بهتر است از اینکه نعمت های مادی و گرانبها داشته باشی »
سلمه می گوید: از لشکر دشمن مرحب بیرون شد، در حالی که رجز می خواند . از بین لشکر اسلام نیز علی (ع) به هماوردیش رفت؛ آنگاه از همان گرد راه با یک ضربت، فرق سر مرحب را شکافت و به خاک هلاکتش انداخت و خیبر به دستش فتح شد. (صحیح بخاری، ج ۵، ص ۱۷۱ و مجمع البیان، ج ۹، ص ۱۲۰ (
ابو عبد الله به سند خود از لیث بن ابی سلیم از ابی جعفر محمد بن علی روایت کرده که فرمود: جابر بن عبد الله برایم حدیث کرد که علی (ع) در جنگ خیبر درب قلعه را روی دست بلند کرد و مسلمانان دسته دسته از روی آن عبور کردند با اینکه سنگینی آن درب به قدری بود که چهل نفر نتوانستند آن را بلند کنند . (مجمع البیان، ج ۹، ص ۱۲۰ و ۱۲۱(