رحمت تکوینی الهی در قرآن وروایات
«رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ ءٍ رَّحْمَةً وَ عِلْماً»(۱) پروردگارا! رحمت و علم تو همه چیز را فراگرفته است.
این آیه نشانگر رحمت تکوینی خداوند است. اولین جملهی دعای کمیل نیز با تذکر به تکوینی بودن رحمت خداوند متعال است «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُك بِرَحْمَتِك الَّتِی وَسِعَتْ كلَّ شَی ءٍ» خدایا از تو درخواست میكنم، به رحمت كه همه چیز را فرا گرفته است. طبق تفسیر علامه طباطبایی رحمتی که همه چیز را فراگرفته به معنای مطابقت کردن رحمت الهی با زندگی بشر است. نمونهی کوچک این مطابقت را در فاصلهی خورشید تا زمین و نیروی جاذبهی زمین میتوان مشاهده نمود. از نمونه های دیگر رحمت تکوینی وزش باد است که علی علیه السلام میفرماید: “خَلَقَ الْخَلائِقَ بِقُدْرَتِهِ وَ نَشَرَ اَلرِّيَاحَ بِرَحْمَتِهِ” (خطبه۱ نهجالبلاغه) با قدرتش خلايق را آفرید و با رحمتش بادها را به حرکت در اورد. میتوان رحمت عظیم خدا را در کلمهی بسم الله الرحمن الرحیم هم مشاهده نمود، با اینکه خدای متعال ۱۰۰۱ اسم دارد ولی از مسلمانان خواسته شده با این جمله کارهای خود را شروع کنند.
حد رحمانیت خدای متعال
وسعت رحمانیت خدای متعال در سه داستان قابل مشاهده است.
الف) داستان اول مربوط به حضرت موسی(علیه السلام) میباشد. زمانی که ایشان برای مناجات به کوه طور میرفت. مردی صحرانشین از ایشان خواست که پیغامش را برای خدای متعال ببرد. پیغام مرد اعلام بیزاری وبرائت از خداوند بود. حضرت موسی(علیه السلام) در هنگام مناجات خجالت کشید که سخنان آن مرد را به خداوند بگوید. خدای متعال به حضرت فرمود که به آن مرد بگو من بندگی تو را دوست میدارم و به تو علاقمندم. این سخنان را زمانیکه حضرت برای مرد بازگو نمود؛ مرد سخت منقلب شده واز کارهای زشتش دست برداشت.
ب) داستان دوم مربوط به قارون وحضرت موسی(علیه السلام) است. قارون وحضرت موسی(علیه السلام) از نسل لاوی برادر حضرت یوسف(علیه السلام) بودند. زمانیکه قارون به علت کارهای زشت خود مورد نفرین حضرت قرار گرفت. در هنگام بلعیده شدنش توسط زمین به حضرت موسی(علیه السلام) التماس کرد که از خدا بخواهد او را ببخشد. ولی ایشان فرمودند یابن لاوی لاتتکلم. پس از این اتفاق زمانی که حضرت برای عبادت با خدا به کوه طور رفت؛ وشروع به سخن با خدای متعال نمود. خداوند فرمود یابن لاوی لاتتکلم. وفرمودند که چرا بندهی مرا عفو نکردی؟
ج) این داستان مربوط به نفرین حضرت نوح(علیه السلام) است. وقتی عذاب الهی تمام شد وساکنان کشتی از آن خارج شدند. خدای متعال دستور وآموزش ساخت ظروف سفالی را به ایشان فرمود. وقتی کار حضرت نوح پایان یافت واز دیدن حاصل دسترنج خود مشغول لذت بردن بودند؛ به ایشان دستور رسید که ظروف را از بین ببرد. حضرت فرمودند که دلش نمیآید حاصل دست خویش را نابود کند. خدای متعال در جواب فرمودند پس چطور توانستی برای خلائق من نفرین کنی؟ این نشان از وسعت رحمت الهی دارد. توجه به این نکته که حضرت نوح قریب به ۹۵۰ سال مردم را به خدای متعال دعوت نمود و همواره مورد آزار وتمسخر ایشان قرار میگرفت، در این جا ضروری است.
بازگشت بنده گناهکار
خداوند اشتیاق خود به بنده خطاکار خویش را در حدیثی قدسی چنین بیان کرده است”اگر بنده گناهکار میدانست چقدر مشتاق به توبه وبازگشت او هستم، از شدت شوق میمرد.”(۲)
اوج جلوهی رحمانی
بزرگترین جلوهی رحمانیت خداوند متعال وجود مقدس رسول گرامی(صلی الله علیه و آله وسلم) است. رسولی که با آمدن ومبعوث شدن ایشان حتی ظلم و ستم به حیوانات را از بین برد. برای همهی جانداران چه انسان وچه حیوان رحمتی واسع بود. جلوهی رحمتی حضرت در این آیه نشان داده شده است« وَما اَرْسَلْناكَ اِلّا رَحْمَةً لِلعالَمينَ »(۳). (ای پيامبر) ما تو را فرستاديم تا رحمتى بر اهل عالم باشی.
نمونه رحمت بر حیوانات
رسول گرامی با ظهورش حتی با ظلم بر حیوانات که در دوران جاهلیت اتفاق میافتاد، مبارزه نمود. نمونه هایی از این ظلم ها که حضرت با مبارزه خود آنها را ریشه کن کرد:
۱-تحریش: انداختن دو حیوان به جان یکدیگر. نمونه ی زشت تر این اتفاق در روم باستان بود که حیوان وبرده را به جان هم انداخته تا اشراف از دریده شدن آنها توسط یکدیگر لذت ببرند.
۲-ضرب الثور: زدن گاو نر به دلیل اینکه گاو ماده آب نمیخورد.
۳-حبس البلایا: قرار دادن شتری زنده درچاله ای در کنار قبر مرده، تا مرده آنها در آن دنیا سواره باشد.
خشونت مرحله ی آخر در دین
اسلام استفاده از روش خشن را برای مرحلهی آخر قرار داده است، تا جایی که حتی برای طب و درمان بیماری نیز در مرحلهی نهایی از مداواهای سخت استفاده میکند. در این رابطه علی علیه السلام میفرماید” آخر الدواء الکی” (۴) آخرین مرهم داغ نهادن باشد.
تاریخ۲۵/۹/۱۳۹۵، حرم مطهر
پیاده ساز وتقریر کننده: پورسالاری
——————————————————————–
پینوشت:
(۱):آیه ۷ سوره غافر
(۲): میزان الحکمه، ج۴، ص۲۷۹۷
(۳): انبیا آیه ۱۰۷
(۴): نهج البلاغه.خ ۱۶۸