…روزی امیرالمؤمنین علیه السلام خطاب به اصحاب خود جمله ای حکیمانه، عالمانه و همراه با فصاحت و بلاغت فرمودند. مردی از خوارج که بین آنان نشسته بود گفت: خدا این کافر را بکشد، چقدر فقیهانه سخن می‌گوید! مردم برای کشتن او برخاستند. امام علی علیه السلام فرمودند: آرام باشید، به او مهلت دهید…

امیرمؤمنان علی علیه السلام در نهج البلاغه در موارد متعددی به سیره‌ی نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله اشاره نموده‌اند که یکی از آن موارد خطبه ۱۲۷ است.

امام علی علیه السلام در این خطبه به میانه‌روی و اعتدال در زندگانی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پرداخته‌اند.

ایشان خطبه مذکور را قبل از جنگ نهروان و درزمانی ایراد نمودند که مخالفت خوارج در حد تبلیغات کلامی و درگیری‌های فکری بود.

از روایات و منابع تاریخی برمی‌آید تا زمانی که خوارج دست به قیام مسلحانه نزده بودند، امام علیه السلام با آنان مدارا می‌کردند.

در روایتی آمده روزی امیرالمؤمنین علیه السلام خطاب به اصحاب خود جمله ای حکیمانه، عالمانه و همراه با فصاحت و بلاغت فرمودند. مردی از خوارج که بین آنان نشسته بود گفت: خدا این کافر را بکشد، چقدر فقیهانه سخن می‌گوید.

مردم برای کشتن او برخاستند. امام علی علیه السلام فرمودند: آرام باشید، به او مهلت دهید، به‌جای دشنام باید دشنام داد یا از گناهش گذشت.[۱]

در روایت دیگری که هم در منابع اهل سنت [۲] و هم در منابع شیعه [۳] به آن اشاره‌شده، در باب مدارای علی علیه السلام با خوارج این‌گونه آمده است:

روزی یکی از بزرگان خوارج نزد امام علی علیه السلام آمد و در کمال بی‌ادبی به ایشان گفت: « إتَّقِ الله یا علی، فَإنَّکَ مَیِّتٌ. علی از خدا بترس، یک روز خواهی مرد.»

امام در جوابش فرمود: « لا بَل والله مقتولٌ…. نه نمی‌میرم،بلکه به خدا قسم به شهادت می‌رسم…»

سپس آن مرد لباس کهنه و وصله‌دار امیرمؤمنان را مورد عتاب و سرزنش قرار‌داد. امام علی علیه السلام پاسخ داد: «ما لَکَ و لِلِباسی، هو أبعَدُ مِنَ الکِبر وَ أجدَرُ أن یُقتَدی بی المُسلِمون. لباس من است نه تو و برایم دو فایده دارد: از تکبر به دور است و بهترین وسیله است برای این‌که مسلمانان به من اقتدا کنند. »

اعتقاد خوارج بر این بود که هرکس گناه کبیره‌ای انجام دهد کافر و از اسلام خارج‌شده است.

امام علی علیه السلام در خطبه ۱۲۷ با استناد به سیره‌ی پیامبر صلی الله علیه و آله بر این نظریه خوارج خط بطلان کشیدند و خطاب به آنان فرمودند: « اگر اصرار دارید که من به خطا رفته و گمراه شده‌ام چرا همه‌ی امت محمد صلی الله علیه و آله را به‌واسطه‌ی گمراهی من، کافر می‌پندارید، آنان را به خطاى من مؤاخذه مى كنيد،  به گناه من تكفير مى نماييد و خونشان را مباح می‌دانید؟»

ایشان در این خطبه به سیره‌ی پیامبر صلی الله علیه و آله اشاره کردند : « زندگانی رسول خدا را ببینید! پیامبر صلی الله علیه و آله در حق کسانی که گناه کبیره مرتکب می‌شدند حد الهی را جاری می‌کرد. قاتل را قصاص و زانی را سنگسار می‌کرد و تازیانه می‌زد، اما آنها را کافر نمی‌دانست، حقوقشان را از بیت‌المال می‌پرداخت، بر جنازه‌شان نماز می‌گزارد و میراثشان را بین مسلمانان و وارثان تقسیم می‌کرد. اما شما بدترين مردم هستيد، و شيطان شمارا به موارد كفر و طغيان انداخته، و به سرگردانى دچار کرده است.»

سپس  در ادامه فرمودند: « وَ سَيَهْلِكُ فِىَّ صِنْفانِ: مُحِبٌّ مُفْرِطٌ يَذْهَبُ بِهِ الْحُبُّ اِلى غَيْرِ الْحَقِّ، وَ مُبْغِضٌ مُفْرِطٌ يَذْهَبُ بِهِ الْبُغْضُ اِلى غَيْرِ الْحَقِّ. به زودى دودسته درباره من به هلاكت مى افتند: يكى محبّى كه در محبت افراط كند و افراطش او را به راه ناحق برد، و ديگرى دشمنى كه تجاوز از حد كند و دشمنى بى حدّش او را به غير راه حق برد.»

برگرفته شده از سخنان حجت الاسلام والمسلمین حسینی قمی در ۱۲ دیماه ۹۵ در حرم حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام

تلخیص وتقریر: باصری

پی نوشت:

۱-   حکمت ۴۲۱ نهج البلاغه

۲-   مستدرک حاکم نیشابوری

۳-   ارشاد شیخ مفید