احسان، حسن، حسین، محسن…اینان همگی واژههایی هستند مشتق از ریشه حُسن(ح-س-ن) و همه آنها به طور کلی در معنای نیک بودن و نیکی کردن به کار می روند. اگر بخواهیم نگاه دقیقتری به این واژه ها داشته باشیم بهتر است به بهترین منبعی که در دستمان است رجوع کنیم؛ قرآن کریم. در قرآن کریم خواهیم دید که این واژه به طور عام در دو معنای «خوبی و نیکی به دیگران» و «امر و کاری را به نحو نیکو و کامل انجام دادن» به کار رفته است. البته معنای این واژه به همینجا ختم نمی شود و در آیه ۳۷ سوره آل عمران خداوند میفرماید «فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا». در این آیه خداوند در مورد حضرت مریم (س) میفرماید که «پس پذیرفتش خدا پذیرفتنی نیکو و رویانیدش روئیدنی زیبا». برخی مفسران از جمله علامه طباطبایی [المیزان فی تفسیرالقرآن، عربی، ج ۴، ص ۲۰] در مورد این آیه نوشته اند که معنای دوم به معنای «رشد و رویش معنوی و روحی» نزدیک تر است؛ با توجه به این تعریف درمیابیم که کلمه حُسن معنای عمیق تری را هم میتواند متضمن باشد و آن «رشدِ نیکو از نظر روحانی» است.
در ادامه بحث باید این مطلب را نیز مورد توجه قرار دهیم – با دقت در معنای آیه ۹۰ سوره یوسف – واژه «محسن» که از مشتقات «حسن» است در معنای «تقوا و صبر» هم به کار رفته است. با تاملی بیشتر می توان دریافت که از «محسن» به عنوان یکی از درجات تقوا یاد شده است.
حال با ترکیب ۲ نوع کاربرد این کلمه و مشتقات آن متوجه میشویم که این واژه به طور جامع در مورد یکی از مقامات تقوا به کار میرود، البته نه هر مقامی! بلکه آن مقامی که تقوا و ایمانِ شخصِ مومن داعی میشود که از وی اعمال نیکو و صالح صادر شود. حال جای آن است که یک آیه را نیز به عنوان متمم به مطلب اضافه کنیم و آن آیه ۱۳۴ سوره آل عمران است که در آن خداوند می فرماید « الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ؛ کسانی که در راحت و رنج انفاق می کنند و خشم خود را فرو می خورند و از مردمان در می گذرند و خداوند نیکوکاران را دوست دارد». با ضمیمه کردن این آیه در می یابیم که تعریف را به این شکل کامل تر نماییم که معنای واژه محسن به شخصی اطلاق می شود که دارای مقامی از تقواست که او را وادار به انجام کار نیکو می کند بدون آن که چشم داشتی داشته باشد یا انتظار جبران؛ بلکه او نیکی می کند و می گذرد.
احسانِ مجسم…
«الجار ثم الدار». این شعار و نشانه شخصیتی است که معنای کلمه احسان را به طور کامل در عالم وجود به ما نشان داده است.
آری؛ نامش فاطمه است. در معنای ساده می توان او را فرزند رسول خدا و یکی از اولین مومنان واقعی بر آخرین پیامبر دانست. در معنایی دیگر او «ام ابیها»ست، یعنی تا جایی نیکیاش دامن گسترده است که بر پدر خویش نیز مادری کرده است. در یک معنای زیبا هم میتوان او را کُفوِ علی علیه السلام نامید؛ یار و یاور مولای غریبی که اگر فاطمه زهرا سلام الله علیها را نداشت خدا میداند چگونه این جهان را تاب می آورد.
اما معنایی که بیشتر در این مجال مد نظر ماست آنجایی است که فاطمه را اینگونه خطاب می کردند: ام الحسن و الحسین…مادر حسن و حسین. آری او مادر بزرگوارانی است که نامشان مشتق از حُسن است یا بهتر بگوییم حُسن و احسان از آنان مشتق گشته است.
همانطور که قبل تر اشاره شد، کلمه «محسن» به شخصی اطلاق می شود که به مرتبه ای از تقوا رسیده است که نیکی می کند و از دیگران می گذرد و می بخشد، بدون آنکه انتظاری داشته باشد. این گونه می شود که در دامان این مادر حسن و حسینی -علیهم السلام- تربیت می شوند که از ازل راه نجات آدم ابوالبشر می شوند و تا به ابد نیز کشتی نجات فرزندان آدم هستند.
این بانوی شریف برای شناساندن معنای واقعی کلمه احسان از هیچ عمل صالحی دریغ نکردند. از گذشتهای ساده از اموالشان می توان آغاز کرد تا به بخشیدن تنها غذای خانه به گرسنه رسید. از بخشیدن پیراهن عروسی تا دستگیری از در راه ماندگان؛ و تا جایی این احسان ها ادامه می یابد که در راه دفاع از مولایشان، امام زمانشان از جان خود نیز احسان می کنند.
این است معنای حقیقی احسان؛ یعنی آماده باشی که اگر مولایت مظلوم واقع شد دست به دامانش بزنی تا از او حمایت کنی حتی اگر سهمت از این حمایت سیلی باشد و غلاف شمشیر و شهادت…چون سخن در وصف این حالت رسید / هم قلم بشکست و هم کاغذ درید
مسلماً در این مجال اندک و با این قلم حقیر نمی توان آن همه جلال و شکوه را روایت کرد، پس به همین نوری که از پشت پرده می تابد از گرمای خورشید کفایت می کنیم.
یا وجیهتاً عندالله، اشفعی لنا عندالله…
میلاد اسماعیل زاده