صوفیان اندکی طرفدار و جمعیت زیادی مخالف دارد و صوفیه هفتاد و دو فرقه هستند و شاید هم بیشتر که ترس افراطی و ترک دنیای رهبانی دو خصوصیت مشترک همه آنهاست و همواره یأس بجای امید و عسر بجای یسر و پستی بجای عزت و انزوا را در کشکول فرهنگ خود ضروری می دانند.
دشمن صالح بهتر از دوست فاسد است
به چهار دلیل دشمن صالح بهتر از دوست فاسد است و اما دلیل اول : دشمن صالح به خاطر اعتقادی و ایمانی که دارد، اجازه لگد کوبی و حق خوری را به خود نمی دهد اما دوست فاسد در روابط از آن باکی ندارد، دلیل دوم اینکه: ظاهر و باطن دشمن صالح باهم یکی است و تکلیف خود را با آن می دانیم برخلاف دوست فاسد که نمی دانیم چگونه باید با او تعامل داشته باشیم چون ظاهر و باطن او غلط انداز است یعنی با ظاهر دوست دشمنی می کند و دلیل سوم اینکه: دوست فاسد مرز شکن است اما دشمن صالح هرگز این کار را انجام نمی دهد و تازه اگر مرزشکنی هم کرد می توانی با قدرت جلوی او ایستادگی داشته باشی اما با دوست فاسد رودربایستی نمی گذارد و البته ناگفته پیداست این دو نکته که اولاً: صالح همیشه ضد مفسد است چه در کردار و چه درگفتار، ثانیاً: دشمن برای ما هیچگاه دوست نیست چه صالح و چه فاسد باشد.
سه مسئله در نقد صوفیان و دراویش
در نقد صوفیان و دراویش چند مسئله باید مورد توجه قرار بگیرد:
مسئله اول: باید دید اهلبیت (ع) درباره صوفیه چه فرمودهاند تا که نصب العین خود قرار دهیم.
مسئله دوم: ببینیم که فقها و علما و عقلا در اعصار گذشته و اکنون چه نظری در باره آنها داشته و دارند.
ومسئله سوم اینکه: در کتابهای صوفیه چه مطالبی نوشته شده است تا که ببینم آنها چه خوابی برای ما دیده اند چون بیشتر صوفیان هستند که بر خواب ها تکیه می کنند تا واقعیت ها و این قضیه به وضوح در آثار و رفتارشان قابل مشاهده است.
اسلام همیشه در خروش یا اسلام همیشه خاموش
درباره مسئله اول: بایست گفته شود هیچگاه اهلبیت عصمت و طهارت(ع) رفتار و کردار و سخنان صوفی گریان را تأیید نکردند و روایات معتبر فراوانی علیه آنان و در مذمت آنان وجود دارد و حتی فرمودهاند:(إنهم أعدائنا)که آنها دشمنان ما هستند و این با کمی کنکاش در منابع اصیل قابل دستیابی است و در مورد مسئله دوم که نظر علما و عقلا است باید گفت که همواره آنان افشاگر بدعتها و دعاوی از عقاید تا مراسم آنها بودند و مرام آنها را رد کردهاند و کارهایشان را از فتنههای آخرالزمان خواندند و سخنرانی کرند و کتابها نوشتند و هزینهها دادند مانند : کسراصنام الجاهليه ملاصدرا و الردّ علي الصوفيه و الغاليه اهوازی، حديقه الشيعه مقدس اردبيلي و…،در باره مسئله سوم اینکه: در کتابهای صوفیان سخنان بزرگان و عرفای مذهب و مصطلحات آنها را به اقطاب خود نسبت میدهند و جعلیات زیادی دارند تا که بر مجذوبان و مریدان دوروزه دنیای خود بیفزایند و حال اینکه بهسادگی میتوان ازنظر محتوايي این را فهمید که برای رد آن مثنوي هفتاد مَن نیز کاغذ کم است و اما خوابی که آنها دیدهاند باید دید که زمان چه چیزیهای را به ما نشان خواهد داد که بعد بتوانیم قضاوت بهتری داشته باشیم بههرحال آنچه یقین داریم این است که آنها میخواهند اسلام همیشه در خروش را به اسلام همیشه خاموش تبدیل کنند.
در یکی از سفرهای تبلیغی به یکی از شهرها با یکی از بزرگان دراویش صوفی مسلک بحثی مفصل داشتم و رسید به آنجا که گفت: اگر قطب و اقطاب بگویند که کعبه را خراب کنید باید بیتردید خراب کرد و اگر حرفهای شما را امام معصوم (ع) گفته باشد و در قرآن باشد و خدا هم آن را گفته باشد بازهم قبول نداریم و آنجا بود که به سطح فکر فاسد و عمق باطل بودن مسلک مفسد آنها و انحرافشان یقین پیدا کردم و همین برای بطلان آنها کفایت میکند.
محمد ادریسی