به گزارش پایگاه خبری آستان مقدس حضرت معصومه سلام‌الله علیها، اقدامات رضاشاه برای کشف حجاب در شهرهای مذهبی به دلیل مقاومت مردم دیرتر انجام می‌گرفت.

 وقتی قرار شد تا در خراسان هم این قانون اجرا شود، حاکم وقت خراسان نزد سید حسین طباطبایی قمی رفت تا اول جریان را با ایشان در میان بگذارد. حاج آقا حسین طباطبایی قمی در جواب حاکم خراسان با انتقاد از این قانون بر روی مسأله حرمت تشبه به کفار تأکید کرد و این کار را خلاف شرع دانست و شاه را نصیحت به لغو این قانون کرد؛ حاکم خراسان می‌دانست رضاخان هیچ نصیحتی را قبول نخواهد کرد پس پیشنهاد حاج آقا حسین قمی را رد کرد؛ حاج آقا حسین طباطبایی قمی خود همراه با فرزندانش عازم طهران شد تا با شاه گفت‌وگو کند اما شاه نه تنها او را نپذیرفت که حتی او و فرزندش را در باغی در شهر ری محصور کرد.

خبر حصر این عالم بزرگ به خراسان رسید و مردم هم که مرجع تقلید خود را در بند می‌دیدند با رهبری شیخ بهلول گنابادی در مسجد گوهرشاد مشهد دست به تحصن زدند، مامورین برای این که کسی از خارج حرم به جمع متحصنان اضافه نشود حرم را محاصره کردند و با کسانی که تلاش داشتند تا به این تحصن بپیوندند درگیر می‌شدند که حتی کار به تیراندازی و کشته شدن چند نفر هم رسید.

روز بعد تحصن کنندگان سه شرط برای خروج از تحصن اعلام کردند؛ اول آزادی شیخ حسین طباطبایی قمی دوم ممنوعیت قانون لباس متحدالشکل و کشف حجاب و سوم مجازات افرادی که در روزهای قبل کسانی را که قصد اضافه شدن به متحصنین داشتند را کشته‌اند.

شاه با هیچ کدام از این سه شرط متحصنین مخالف با قانون کشف حجاب و ملباس متحد الشکل موافقت نکرد و در عوض در تلگرافی به فرمانداری خراسان نوشت «همه افرادی که در مسجد هستند محکوم به اعدامند. امشب باید مسجد و شبستان فتح شود حتی اگر هزاران نفر کشته شوند.»

در نیمه شب شنبه ۲۱ تیرماه ۱۳۱۴ ماموران رژیم از زمین و ماذنه‌ها به سمت متحصنین شلیک می‌کردند. آنها راه خروج حرم را هم بسته بودند و کسانی که قصد فرار داشتند هم کشته می‌شدند. طبق گفته شاهدان عینی تیراندازی تا صبح ادامه داشته است. صبح آنروز هم کامیون‌هایی آمدند تا قربانیان این حمام خون را به نقطه‌ای خارج از حرم ببرند و دفن کنند. جنازه‌ها را پشت کامیون می‌انداختند و به سمت گورهای دسته جمعی می‌بردند. نکته قابل توجه در مورد این شهدا این است که در بین آنها برخی از افراد بودند که با وجود زخمی شدن هنوز زنده بودند اما همراه اجساد شهدا به کامیون‌ها سپرده می‌شدند تا به گور دسته جمعی بروند و اصطلاحا زنده به گورشان کردند.

فاجعه ای که رخ داده بود درب و دیوار حرم را خونین کرد و چه بسیار دست و پای قطع شده‌ای که روی زمین افتاده بودند. سه روز درب حرم را بستند تا بتوانند آثار خون را از دیوارها و کف مسجد پاک کنند و در این سه روز تنها افراد خاص و با اجازه‌نامه حق ورود به حرم را داشتند.

طبق اعلام خود رژیم این قیام ۵۰ کشته داشت که البته شاهدان عینی این عدد را تا ۲۰۰۰ نفر هم گفته‌اند.

به دنبال این حادثه، نائب التولیه آستان قدس به دلیل سهل انگاری در سرکوب مخالفان و عدم توجیه آنها اعدام شد. همچنین محمدعلی فروغی به دلیل خویشاوندی با نائب التولیه آستان قدس از مقام نخست وزیری برکنار گردید و محمود جم به جای وی منصوب شد.

باید به این نکته توجه داشت که منشأ این قیام در زمان حکومت رضاشاه یک عالم بزرگ شیعی بود که بدون هیچ ترس و واهمه‌ای مقابل عمل خلاف شرع شاه ایستاد و مردم و طلاب نیز به حمایت از ایشان به تحصن نشستند و این اتفاق رقم خورد؛ بنابراین محوریت علما و روحانیت در این قضیه نباید فراموش شود که همواره نسبت به امور سیاسی و اجتماعی جامعه حتی در حکومت جور نقش آفرین بودند و این را از وظایف خود می دانستند.