پایگاه خبری آستان حضرت معصومه سلام‌الله علیها؛ نذر قلم-حسن شیخ حائری: سالروز طلوع همه اسوه ها و الگوهای دینی از خاندان مطهر اهل بیت (ع)، یک عید عمومی برای همگان است، اما در این بین، الگوها و اسوه هایی که مضجع نورانی شان در ایران اسلامی عزیز واقع است، خود، حکایتی دیگر دارد و یک عید مضاعف محسوب می شود.

یکی از این اسوه ها و الگوها، وجود مبارک و نورانی حضرت فاطمه معصومه (س) به عنوان کریمه اهل بیت (ع) و ولی نعمت اهالی قم است، شخصیتی که اول ماه ذیقعده به نام ایشان رقم خورده و زیارتنامه اش یادآور زیارت مزار بی نشان حضرت مادر (س) است:
در آغاز ذیقعده ماه جمالش
چو مِهر جهانتاب شد نورگستر
ثنایش نیاید ز غیر از ائمّه
مدیحش نباشد به خلقت، مُیسّر
نبی خُلق و حیدر خِصال و حَسن خو
حُسینی تجلّا و صدّیقه مَنظر
سزد مادر علم و فضلش بخوانم
اگرچه به عمرش نکرده ست شوهر
وضو گرچه زیباست با آب زمزم
تیمّم به خاک درِ اوست، خوشتر
به خاک اوفتد آفتاب قیامت
اگر افکند سایه بر اهل محشر
ز خاکش درخشیده خورشید فیضی
که فیضیّه آن را گرفته است در بر
مزار شریفش مَلَک راست، قبله
حریم رفیعش فلک راست، محور
سلام خدا باد بر زائر او
که باشد به زوّار زهرا برابر
عجب نیست هر شب اگر شخص مهدی
زند بوسه بر این مزار مُطهّر

(استاد غلامرضا سازگار)

چه زیباست که این ولادت نورانی و رؤیایی، نوید طلوع یک ماه کامل را در هلال اول ماه می دهد و آن را همانند نازل شدن سوره ای بر دل و جان حضرت موسی بن جعفر (ع) می بیند:
از شب میلاد تو اینگونه حاصل می شود
ماه، روز اول ذی القعده کامل می شود 
گوییا شأن نزولش می شود ایران ما
هرچه بر «موسی بن جعفر» سوره نازل می شود 
پای او «شاه چراغ» و دست ها، «عبدالعظیم»

چشم ایران چون که مشهد گشت، قم؛ دل می شود 
(مهدی رحیمی)

و البته شایسته است این میلاد سراسر نور و «بارش دوباره کوثر» را به مادر گرامی بانوی کرامت (س)، یعنی حضرت نجمه خاتون (س) هم تبریک بگوییم و بسراییم:

آن شب زمين هواي بهشتي دوباره داشت
آغوش آسمان به بغل ماهپاره داشت
چشمان ابر روي زمين را گرفته بود
هر قطره با خودش سبدي پُرستاره داشت
دست مَلَک قصیده ای از نور می نوشت
واژه به واژه حرف غزل، استعاره داشت
باز عطر سيب و بوي بهار و شميم ياس
بر بارش دوباره ی كوثر اشاره داشت
خاك بهشت بهر قدمگاه تو كم است
آغوش نجمه بود سراي رسيدنت
قلب برادرت ز تب شوق آب شد
در التهاب ثانيه هاي رسيدنت
در چشم خویش ذوق خدا را نگاه کن
گلخنده امام رضا را نگاه کن
از آن زمان كه خواهر سلطان ما شدي
بانو، شما مليكه ی ايران ما شدي
از آسمان وجود تو بر ما نزول كرد
تا كوثر دوباره ی قرآن ما شدی

(محمد بیابانی)

اکنون این لحظات، یادآور طلوع کریمه ترین شخصیت از خانواده آل یاسین (ع) است، شخصیتی که جمله ماندگار «فِداها ابوها» در شأن او و از امام معصوم (ع) در تاریخ ثبت شد و مضجع نورانی وی و برادرش، مانند دو قله نور در دو سوی ایران عزیز تا ابد خواهد درخشید و یادآور بین الحرمین کربلاست: 
لحظه ها، لحظه هاي رؤيايي
چشم ها، چشمه هاي دريايي
آسمان محو تابش خورشيد
چه طلوعي، چه صبح زيبايی
دفترِ باد، لابه لاي چمن
گرمِ نقاشي و گُل آرايي
و تو اي قبله ي دلِ مريم
روي دستِ مسيح مي آيي
منّت خويش بر سَرَم بگذار
روي چشمم بيا قدم بگذار
از دلِ خانواده ي ياسين
آمدي اي كريمه ترين
جاي تو آسمان و عرش خداست
لطف كردي آمدي به زمين
پيش ِپايت عجب شلوغ شده

سائلان صف كشيده اند ببين
عقل ها مانده اند حيرانت
پدرت گفته جان به قربانت
در تمام جهان بگردي نيست
مثل اين كشوري كه ما داريم
ما به لطف صفاي مقدمتان
دو حرم مثل كربلا داريم
اين طرف قم كه خاكِ تربت توست
آن طرف مشهدالرضا داريم
تو و آقا كه جانِ ايرانيد
از ازل صاحبانِ ايرانيد

(علی صالحی)

و اینچنین است که قم به تبرّک این طلوع سراسر نور، برای همیشه «عُشّ آل محمد (ص)» لقب گرفته است:

تاجی از آفتاب سر قم گذاشتند

نوری ز عشق در دل مردم گذاشتند

بانو! تو آمدی، سر هر سفره ی تُهی

سیب گلاب و سبزه و گندم گذاشتند

باران گرفت و عطر هزاران گُل انار

روی لب کویر تبسّم گذاشتند

این شهر را به عشق شما «شهر اهل بیت»

شهر ستارگان زمین … قم گذاشتند

اینجا برای چیدن یک خوشه یاد تو

هر گوشه از حریم تو را خُم گذاشتند 

دستان مهربان تو را آسمانیان

بر شانه های خسته ی مردم گذاشتند 

هر کس مقیم شهر تو شد در پیاله اش

یک جرعه آفتاب و ترنّم گذاشتند

(مریم سقلاطونی)

و پایان بخش این نوشتار هم ابیاتی دلنشین از سید حمیدرضا برقعی خواهد بود، ابیاتی از زبان اهالی قم که همواره به سکونت حضوری و یا معنوی در این خانه و بلکه لانه اهل بیت عصمت و طهارت (ع) می بالند و به جاروکشی خواهر خورشید هشتم مفتخرند:

ما در کنار صحن شما تربیت شدیم
داریم افتخار که همشهری ات شدیم
ما با تو در پناه تو آرام می شویم
وقتی که با ملائکه همگام می شویم
زیباترین خاطره هامان نگفتنی ست
تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی ست
خوشبخت قوم طایفه، ما مردم قُمیم
جاروکشان خواهر خورشید هشتمیم
إعجاز این ضریح که همواره بی حد است
چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است
ما در کنار دختر موسی نشسته ایم
عمریست محو او به تماشا نشسته ایم
اینجا کویر داغ و نمکزار شور نیست
ما رو به روی پهنه ی دریا نشسته ایم
قم سال هاست با نفسش زنده مانده است
باور کنید پیش مسیحا نشسته ایم
بوی مدینه می وزد از شهر ما، بیا
ما در جوار حضرت زهراء نشسته ایم
از ما به جز بدی که ندیدی ببخشمان
از دست ما چه ها که کشیدی ببخشمان
من هم دلیل حسرت افلاک می شوم
روزی که زیر پای شما خاک می شوم.

انتهای پیام/