پایگاه خبری آستان مقدس حضرت معصومه سلام‌الله علیها_ حسین حسنی: هدف بزرگ ارسال رسل و نزول دین و شریعت برای جامعه بشری رسیدن به سعادت و کمال و اصلاح روند های نادرست در زندگانی انسان به عنوان موجودی است که خداوند با آفرینش او به خود مباهات کرده و او را جانشین و خلیفه خود بر روی زمین قرار داده است.

اما برای رسیدن به هدف بزرگ الهی که همان هدایت بشر به سمت خلیفه اللهی و ساختن جامعه الهی که در آن ارزش های متعالی حاکم باشند دو دیدگاه وجود دارد که یک دیدگاه کلان‌نگر و ساختارگرا و دیدگاه دیگر خردنگر کارگزار محور است.

در دیدگاه کلان‌نگر اینگونه گمان می شود که برای ساختن جامعه باید ساختارهای مدیریت جامعه که همان نظام سیاسی، نظام اقتصادی و نظام فرهنگی کشور است درست شود و این ساختارها هستند که کارگزاران را هدایت می کنند و شکل می دهند و سبب می شوند که کارگزاران یا همان کنشگران در هر عرصه درست عمل کنند و به نتیجه مطلوب برسند.

در مقابل این دیدگاه دیدگاه کارگزار محور وجود دارد که معتقد است هر تحولی از کوچکترین عضو جامعه باید شروع شود و به سمت تحول در ساختار حرکت کند و تا زمانی که از درون کنشگران جامعه تحولات شکل نگیرد ساختارها نمی‌توانند اصلاح را در جامعه به وجود آورند و اگر هم موفقیت هایی با توسل به زور و اجبار به دست آورند این موفقیت ها زودگذر، مقطعی و ناپایدار است.

اندیشه اسلامی همانطور که در تمامی شئونش دیدگاهی میانه دارد نه ساختار را به تنهایی مؤثر می‌داند و نه کارگزار را بلکه برای هر دو در کنار هم به یک اندازه ارزش و اعتبار قائل است؛ پیامبر صلوات الله علیه و آله همزمان با فرهنگ سازی و تقویت باورهای درونی مردم به دنبال تشکیل حکومت و تغییر ساختار مدیریت جامعه نیز بودند و به همان اندازه که بر تقوای درون تأکید کردند بر شیوه صحیح حکمرانی که همان ولایت و جانشینی امیرالمؤمنین علیه السلام و حاکمیت صالحان در زمین است نیز تصریح داشتند.

انقلاب پیامبر صلوات الله علیه و آله اگرچه یک انقلاب فرهنگی با تغییر باورها، آداب و رسوم و ارزش های جامعه آن زمان بود، اما این تغییر در ادامه با اقتدار حکومتی حمایت و پشتیبانی شد و باورهای اسلامی در جامعه آن زمان تبدیل به قانون شد تا از هرج و مرج در جامعه و اختلاط فرهنگی جلوگیری شود.

اگرچه که عمل به واجبات دینی به صورت انفرادی به اندیشه و باور افراد و الزام درونی بستگی دارد ولی اسلام به عنوان یک مجموعه منسجم است و نمی شود افرادی به صورت علنی برخی از ضروریات اسلام را انکار کنند و اسم مسلمان را نیز یدک بکشند، از این رو دین مبین اسلام برای جلوگیری از گسستگی در مظاهر و ضروریات اسلام در جامعه، ارتداد از دین را مطرح کرده است و مسلمانانی که منکر یکی از احکام ضروری دین هستند را از دایره مسلمانی خارج و با اقتدار حاکمیتی با آن برخورد کرده است.

پیامبر اسلام صلوات الله علیه و آله با وجود اینکه برخی از گروه ها برای مسلمان شدن خود تخفیف هایی را درخواست می کردند تا به برخی از احکام اسلام عمل نکنند، این موضوع را نمی پذیرفتند و اسلام را به عنوان یک کل منسجم می دانستند که قابل تبعیض در احکام نیست و نمی شود فرد یا گروهی بگویند ما مسلمان هستیم ولی فلان حکم صریح اسلام را قبول نداریم و عمل نمی کنم.

قرآن کریم نیز مسأله تبعیض در احکام را مورد نکوهش قرار داده است و در مورد بنی اسرائیل که به برخی از کتاب خدا ایمان آورده و بعض دیگر را انکار می کردند می فرماید « فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُرَدُّونَ إِلى‏ أَشَدِّ الْعَذاب‏؛ كيفر كسى كه از شما چنين كند جز خوارى در زندگى دنيا نيست؟ و روز قيامت به سوى سخت‏ترين عذاب برگردانيده مى‏شوند».

بنابراین هم صریح آیات قرآن کریم و هم سیره و روش پیامبر صلوات الله علیه و آله این گونه بود که علاوه بر اقناع و فرهنگ سازی برای اجرای احکام دینی از اقتدار و پشتیبانی حکومتی نیز استفاده می کردند و برخورد با متخلفان از قوانین الهی در اسلام پیش بینی شده است.

در بحث عفاف و حجاب نیز که یک موضوع فرهنگی است و به سلامت فرهنگی و روانی جامعه مرتبط می شود هر دو نگاه ساختار گرا و کارگزار محور در کنار هم است که می تواند مؤثر باشد به این معنی که در کنار قانون گذاری، اصلاح ساختارهای فساد زا و اجرای قاطعانه قانون عفاف و حجاب در جامعه به ویژه در ادارات دولتی باید فرهنگ سازی، اقناع و تقویت باورهای درونی افراد نیز در دستور کار قرار گیرد و زیست عفیفانه در جامعه سهیل شود.

مسأله وجوب حجاب در اسلام از احکام ضروری و قطعی است که هم در قرآن به آن تصریح شده است و هم روایات جزئیاتش را بیان کرده اند و در تمامی مذاهب اسلامی به آن تأکید شده است بنابراین برای اجرای این حکم الهی در جامعه اسلامی نمی توان گفت که حکومت اسلامی وظیفه ای ندارد و نباید دخالتی در اجرای آن داشته باشد بلکه باید اقتدار قانون اجرا شدن این حکم الهی را پشتیبانی کند و اجازه رواج بی حجابی و بی عفتی را در جامعه اسلامی ندهد.