پایگاه خبری آستان مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها، حسین_حسنی: ابن شهر آشوب در كتاب مناقب بیان کرده است که امام حسن عليه السّلام در شب نيمه ماه رمضان سال سوم هجرى كه جنگ احد رخ داد متولد شدند.

حضرت زهراى اطهر آن مولود مسعود را روز هفتم ولادت در ميان پارچه حرير بهشتى كه جبرئيل آن را براى پيغمبر اكرم آورده بود پيچيد و بحضور رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله آورد. پيامبر اعظم آن نوزاد مبارك را حسن ناميد و يك قوچ از برايش عقيقه كرد.

امام حسن علیه السلام مدت هفت سال و چند ماه با پيغمبر اكرم اسلام زندگى كرد و مدت سى سال با حضرت امير و مدت نه سال هم بعد از پدر بزرگوارش زندگى نمود.

كنيه آن حضرت، ابو محمّد و ابو القاسم است. لقب‏هاى مقدسش: سيد، سبط، امين، حجت، بر، تقى، اثير، زكى، مجتبى. سبط اول و زاهد. مادر حضرت امام حسن حضرت فاطمه زهراء دختر پيامبر اعظم اسلام صلّى اللَّه عليه و آله است و پدر بزرگوارش حضرت على بن ابى طالب عليه السّلام در ماه ذى حجه سنه دوم هجرى با حضرت فاطمه زهراء عليها السّلام ازدواج نمود و حضرت امام حسن اولين فرزند آن بانو بود.

از احمد بن محمّد بن ايوب مغيرى روايت شده كه، بدن مقدس امام حسن علیه السلام سرخ و سفيد بود، چشمان مباركش سياه، گونه‏هاى صورت مباركش صاف، يك خط باريك مو از سينه مقدسش تا سر نافش كشيده بود، ريش مباركش انبوه و فراوان، گردن مقدسش نظير نقره ميدرخشيد، سر استخوانهاى مفصل‏هايش بزرگ و بين دو كتفش عريض بود، ميانه بالا بود، صورت مباركش از همه كس نمكى‏تر بود از خضاب سياه استفاده ميكرد، موى مباركش مجعد يعنى پيچيده بود و بدن بسيار نيكوئى داشت.

امام حسن علیه السلام اولین نوه پیامبر و بسیار مورد علاقه ایشان بودند. احمد در مسند به نقل از محمد بن جعفر و او از شعبه از عدى بن ثابت از قول براء بن عازب نقل كرده مى‏گويد: ديدم رسول خدا (ص) حسن (ع) را روى شانه‏اش نهاده، مى‏گويد: «خداوندا! من او را دوست دارم تو هم او را دوست بدار!» اين حديث مورد اتّفاق همه است. و در روايتى آمده است: «خداوندا دوستداران او را دوست بدار!»

در روایتی نقل شده است که «حسن بن على (ع) بيست مرتبه با پاى پياده از مدينه به قصد حجّ به مكه رفت در حالى كه شتران سوارى به همراه او برده مى‏شدند و مى‏فرمود: من از خدا شرم مى‏كنم كه او را ديدار كنم در حالى كه پياده به خانه او نروم!» همچنین ابن سعد در «طبقات» نقل كرده است كه ایشان … سه مرتبه تمام اموالش را با خدا قسمت كرد (نيمى را به مستمندان داد) و دو بار براى رضاى خدا تمام ثروتش را در راه خدا داد»( شرح حال و فضائل خاندان نبوت ص ۲۶۶، فضايل حسن عليه السلام ص : ۲۶۴)

امام حسن علیه السلام در دنياى وجود نمونه‏هاى عالى اخلاقى ارزنده‏اى ترسيم كرد، امتيازاتى از كمال و برترى جاودانه، و براى انسانيت ميراثى بزرگ از خوى و روش نيكو باقى گذارد كه رائحه معنوى آن جانها را نوازش ميدهد و شايسته است كه هر انسان بزرگ و فضيلت خواهى آن را سرمشق رفتار خويش سازد، زيرا اين روش ارزنده اصول اخلاقى و فضائل انسانى را در بردارد و بنيان آداب اجتماعى است.

اينك برخى از آن امتيازات اخلاقى و نمونه‏هاى عالى انسانى را كه نشان‏دهنده مزاياى عالى و مواهب و بزرگواريهاى ممتاز آن حضرت است بيان مى‏كنيم.

۱- اخلاق والا

برخى دانشمندان جامعه‏شناس گفته‏اند كه امتياز جوامع در حالت وحشيگرى و بداوت نيروى بدنى آنهاست و چون بموقعيت تمدن رسيدند برترى آنها بدانش است و چون بآخرين حد ارتقاء و تكامل بالا رفتند فضيلت آنها باخلاق است و اخلاق آخرين حد انسانى در مرتبه تهذيب و كمال و بلندى مقام معنوى است.

خلق كامل هنگامى كه در جان آدمى نقش بندد ديگر ممكن نيست از او شرّى پديد آيد يا خودخواهى جاى ايثار و فداكارى را بگيرد و نقصها و خواستهاى نفسانى بر او چيره گردد.

از اين جهت، اخلاق از مهمترين عوامل مؤثرى است كه حيات اجتماع بر آن بنيانگذارى ميشود چنانكه از اصيل‏ترين علل ظهور شرايع آسمانى و پايدارى نيروى روحانى است.

از نمونه‏هاى اخلاقي امام حسن علیه السلام این است که روزى بر گروهى از فقرا می گذشت كه بر خاك نشسته بودند و تكه نان هائى را برمى‏داشتند و ميخوردند و از آن حضرت خواستند كه با آنها هم سفره شود. امام (ع) دعوتشان را پذيرفت و گفت خداوند متكبران را دوست ندارد. آنگاه آنها را بخانه خود دعوت كرد و بآنها غذا و لباس داد.( اعيان الشيعة، جلد ۴)

در روایت دیگری بیان شده است که روزى امام حسن علیه السلام بر كودكانى گذشت كه چيزى ميخوردند و امام را دعوت كردند، حضرت از غذاى آنها صرف كرد و آنها را برداشت و بخانه برد و غذا داد و لباس نو پوشانيد و فرمود بخشش آنها بيشتر است، زيرا اين كودكان آنچه داشتند بمن دادند و ما از آنچه به آنها داديم بيشتر داريم‏.

روزى امام حسن علیه السلام مى‏خواست از مجلسى برخيزد كه مرد فقيرى وارد شد و امام باحترام او مجلس را ترك نگفت، پس از آنكه فقير در برابرش‏ نشست، امام گفت ميخواستم بروم و باحترام تو نشستم حال اجازه ميدهى كه بروم. مرد فقير گفت آرى اى فرزند رسول خدا.

امام حسن علیه السلام همچون پيامبر، قلبى مهربان و عطوف داشت و حتى نسبت بدشمنانش محبت ميكرد و چنانكه تاريخ حكايت مى‏كند او نسبت به بدخواهان خويش نيكى ميكرد و پاسخ هر بدكارى را به احسان ميداد و گذشت و اغماض از رفتار دشمنان، شيوه نيكوى هميشگى او بود و در اين روش روشن، سخن خداى را در نظر ميداشت.

تاريخ نمونه‏هاى فراوانى از اخلاق كريمه امام حسن علیه السلام را بياد دارد كه همگى حكايت دارد كه او از پيشگامان اخلاق انسانى و بنيانگذاران فضائل و آداب و كمال بشرى بود و ما برخى از آن نمونه‏هاى اخلاقى را در اينجا بيان کردیم.

۲- بخشندگى امام‏

بخشندگی از صفات عالى اخلاقى است كه به اشتياق خير و احسان صورت مى‏پذيرد و از ريا و خودستائى و مديحه‏سرائى بدور است.

تاريخ از بخشش افراد فراوانى حكايت دارد كه بخشندگيهائى زياد دارند و پولها و خانه‏ها و دهكده‏ها بمردم مى‏بخشند، ولى ميكوشند كه بذل آنها، همه جا زبان بزبان گفته شود و نامشان بلند و حس- شهرت‏پرستى آنها ارضاء گردد و مسلم است چنين بخششى كه آلوده به غرضهاى شخصى و هدفهاى نادرست شهرت‏پرستى باشد، از حقيقت فضيلت دور است و مانند حس جاه طلبى و عشق بمقام و سرپرستى غاصبانه مردم در شمار رذائل اخلاقى محسوب است نه فضائل.

مانند ريخت‏وپاشهاى «معاويه» كه بمنظور استوارى مقام حكومت او انجام مى‏گرفت و هرگز جنبه خير و احسان و فضيلت نداشت.

چنين بخششى را نميتوان سخاوت ناميد، بلكه با اصالت بذل و جود مباينت دارد و دامى است براى صيد مردم و سپس قربانى كردن‏ آنها در برابر كرسى مقام و رياست.

سخاوت راستين، آن بخشندگى اصيل و بى‏پيرايه‏اى است كه تنها براى خير و احسان و كمك بى‏رياى بمردم انجام پذيرد و هرگز آلوده به خواسته‏هاى ننگين شخصى و ارضاء حس شهرت طلبى و مقام‏پرستى نگردد.

چنين سخاوت پاك و زيبا و مقدسى در وجود حضرت حسن علیه السلام باعلاء درجه درخشندگى تجلى مى‏كرد تا بآن حد كه او را «كريم اهل بيت» مى‏گفتند و او اين بزرگوارى و مكرمت را از جد اعلا و گذشتگان پاك نهاد و خاندان بخشنده خويش دريافته بود.

امام حسن علیه السلام بر ميزان اين بخشندگى افزود و بر نياكان پاكنهادش در بخشايش پيشى گرفت. او براى پول و ثروت ارزش قائل نبود مگر با آن، گرسنه‏اى را سير كند، يا برهنه‏اى را بپوشاند.

ميهمانان و گرسنگان گروه گروه بخانه‏اش هجوم مى‏آوردند و امام آنها را از انعام خويش بهره‏مند مى‏ساخت و بشهرهاشان بازمى‏گردانيد و غرق احسان بى‏كرانش مى‏شدند.

تاريخ از بخشندگيهاى امام داستانهائى فراوان بياد دارد. از جمله آنكه عربى براى درخواست كمك بحضورش آمد و حضرت دستور داد آنچه موجود است به او بدهند و ده هزار درهم موجودى خزانه به اعرابى اعطا شد. عرب گفت: اى آقاى من! نگذاشتى كه نيازم را بگويم و مديحه‏ام را بسرايم. حضرت فرمود: ما مردمى هستيم كه بخشش ما بمانند بوستان خرمى است كه اميدها و آرزوها در آن مى‏چرد. پيش از سؤال بمردم احسان مى‏كنيم از ترس آنكه مبادا آبرويشان ريخته شود. اگر دريا از بخشندگى ما آگاه شود، امواج خروشانش از شرمسارى فرو مى‏نشيند.

در روایتی نقل شده است که روزى غلام سياهى را ديد كه ظرفى در پيش دارد و لقمه‏اى از آن ميخورد و لقمه ديگر به سگى كه پيش اوست ميدهد. امام پرسيد چرا چنين ميكنى؟! پاسخ داد خجالت مى‏كشم كه من بخورم و اين سگ گرسنه بماند.

امام را غيرت احسان بجوش آمد و خواست كه باين غلام مهربان، پاداشى نيكو عنايت كند. و به او فرمود: در جايت بمان تا بازگردم. غلام را از مولايش خريد و آزاد كرد و باغى را كه غلام در آن كار ميكرد نيز خريد و به او بخشيد.

اين سرگذشتهاى درخشنده و كارهاى نيكوئى كه از امام در مسير خير و احسان و كمك بطبقات درمانده و نيازمند انجام ميگرفت، دليلى روشن بر وجود قلبى پاك و پرمهر و توجهى دقيق به گروه دردمندان و تيره بختان است كه همگى از انسان دوستى اصيل او حكايت مى‏كند و او آنچه در اين باره ميكرد و هر آنچه مى‏داد و مى‏بخشيد همه براى خدا و در راه خدا بود، هرگز از كسى پاداش و سپاسى انتظار نداشت.

۳- پارسائى و پرهيزگارى‏

امام حسن علیه السلام در نهایت معرفت و اخلاص خدايش را مى‏پرستيد، چنانكه هرگز کسی او را نميديد كه بياد خدا نباشد و زبانش بنام پروردگارش نجنبد؛ چون وضو مى‏ساخت حالش دگرگون مى‏شد و خوفى ژرف در اندرون جانش نفوذ ميكرد چنانكه رنگ چهره‏اش مى‏پريد و اندامش بسختى مى‏لرزيد و چون علت را مى‏پرسيدند مى‏گفت: هر كس كه بخواهد در برابر رب العرش بايستد بايد رنگش بپرد و بند بندش بلرزد.

چون وارد مسجد مى‏شد، فرياد برمى‏داشت و مى‏گفت: خدايا! ميهمانت بدرگاهت آمد، اى نيكوى بخشنده! اينك بدكارى به حضورت مى‏رسد. اى خداى كريم! بديهائى كه در پيش دارم به خوبيهائى كه در نزدت دارى ببخشاى.

و چون بنماز مى‏ايستاد، فروتنى و خشوع بر چهره‏اش نمايان مى‏شد و چنان خشيت جلال خداونديش فرا ميگرفت كه مفاصل پيكرش مى‏لرزيد.

چون نام بهشت و دوزخ را مى‏شنيد از شدت ترس خدا همچون مار گزيدگان بخود مى‏پيچيد. از خدا بهشت را ميخواست و از ترس آتش بخدا پناه مى‏برد و با شنيدن نام مرگ و عواقب خطرناك آن از هول قيامت و بعث و نشر، بشدت مى‏گريست.

۴- وقار و هيبت‏

شخصيت ممتاز امام شايسته آن بود كه چشمهاى مردم را از هيبت خويش پر كند و هيمنه‏اش بر جانها چيره گردد، زيرا شخصيت پيامبر در وجود او تمثل و تجلى داشت و جلال و شكوه پيامبرى در چهره‏اش نمايان بود چنانكه «واصل بن عطاء» درباره وقار امام و شخصيت و جلالش ميگويد: حسن علیه السلام چهره انبياء و فروغ بزرگان داشت.

شخصيتش آن قدر ممتاز بود كه چون بر در خانه‏اش فرشى مى‏انداختند و مى‏نشست، عابران باحترام و تجليل موقعيتش از رفتن بازميماندند و در برابرش مى‏نشستند بطورى كه كوچه از انبوه جمعيت پر مى‏شد و امام بناچار بخانه بازمى‏گشت.

روزى در كوچه‏هاى مدينه مى‏گذشت و جامه‏اى ارزنده پوشيده و بر استرى رهوار سوار بود، بر چهره‏اش درخششى از جمال و نيكوئى مى‏تابيد و گروهى از غلامان و خدمتگزاران در التزامش بودند.

مردى يهودى كه چنان حشمت و هيبتى از امام مشاهده كرد، پيش آمد و گفت از شما پرسشى دارم.

امام پرسيد سؤالت چيست؟

يهودى گفت: جدت رسول خدا فرمود: دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است و اينك ترا مى‏بينم كه با اينكه مؤمنى در بهشتى از كاميابى و بهره‏مندى بسر مى‏برى و من كه مردى كافرم در زندانى از محروميت و جهنمى از گرسنگى و فقر گرفتارم.

امام گفت: اگر جايگاه ما را در جهان ديگر ببينى و از وعده‏هاى خداوندى كه بما و مؤمنان داده- كه هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده و به قلب هيچ انسانى نگذشته- آگهى يابى، خواهى دانست كه ما در اين جهان، زندانيم. و اگر آنچه را خداوند بتو و بديگر كافران وعده فرموده از عذاب آتشين و شكنجه‏ها و عذابهاى دردناك، آنگاه خواهى دانست كه اكنون در بهشتى از آسايش و نعمت زيست مى‏كنى. (زندگانى حسن بن على(ع) ،ج‏۱،ص۱۶۷ تا ۱۹۳)