پایگاه خبری آستان مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها|فاطمه قاسمی: هیاهو و همهمه لشکریان دشمن را فرا گرفت.
پرده اول: هیاهوی لشکر یزیدی با دیدن دوباره چهره رسول خدا
فرمانده لشکر از خیمه بیرون شد و پرسید چه شده است باز چه شده است که این خارجی لشکر مسلمین را بهم ریخته است.
چه شده است که لشکریان و سپاه عظیم اسلام که روزی در قادسیه سرزمین ایران و پس از آن تا مرزهای روم مالکیت خود را گسترش داده و کافران را به زانو درآورده است؛ امروز با سخنان یاران یک خارجی بهم ریخته و میدان نبرد را رها می کنند.
شما لشکریان خدا هستید که بنابر امر قرآن به پا خاسته اید تا در برابر خروج یک خارجی که دشمن قسم خورده خلیفه مسلمین است قیام کنید و چه ثواب و پاداشی بالاتر از اینکه در برابر کسی می جنگید که با نابودی وحدت مسلمین و حکومت خواهی به دنبال ضعف قدرت امپراتوری اسلام است.
ای لشکریان خدا چه شده است که با سخنان یاران یک خارجی اینگونه میدان نبرد را ترک کرده و هیاهو می کنید.
این ها سخنان عمر سعد فرمانده لشکر یزید بود که بابت فرهنگ منفعت پرستی،سستی ایمان و وابستگی به حقوق دارالخلافه و زندگی راحت با سواستفاده از ثروت سرزمین های تازه فتح شده و مهم تر از همه در هوا و هوس حکومت بر ملک ری شمشیر بر سبط النبی، برترین مخلوقات و کسی که روزی جایگاهش زانوها و دوش پیامبر بود به میدان نبرد آمده بود و کسی را خارجی می‌خواند که خداوند و رسولش هر که با او دشمن بودند را نه تنها خارج از دین بلکه خارج از مرام انسانیت تلقی کرده و جایگاه و بئس المسیر آنها در یوم الحساب جهنم بود.
عمر سعد که سخنانش را با فرماندهان جناحین لشکر تمام کرده بود به سوی میدان نبرد شتافت تا ببیند چه چیزی موجب هیاهو و ترس لشکریان شده که مانند برگ های پاییزی درختان از زین اسب به سوی زمین سرازیر شده و نه با شمشیر فلزی بلکه با شمشیر کلام مانند سپاه ابرهه چون پوستینی خالی بر روی زمین برگ ریزان می شوند و هر کدام به سویی در حال فرار هستند.

عمر سعد در حالی که به میدان نبرد نزدیک می شود در مسیر رسیدن به میدان نبرد شمر نیز خود را به او می رساند و با هم به سوی میدان نبرد نزدیک می شوند
وقتی به میدان نبرد می رسند می بینند که لشکریان هریک به سویی در حال فرار و گفت و گوی با یکدیگر هستند.
شمر می پرسد شما را چه شده است که با وجود امیر و فرمانده لشکر اینچنین در حال گریز ، فرار و گفت و گو‌ هستید که یکی از لشکریان که پیرمردی چندین ساله است روی به شمر می کند می گوید در مورد حکومت رسول خدا و معجزاتش زیاد شنیده بودم و خود بسیاری از آنها را به چشم شاهد بودم ما خود به چشم دیدیم که علی علیه السلام رسول خدا را غسل داد کفن کرد اما چگونه می شود که اینچنین می شود مگر چنین چیزی ممکن است چگونه مرده زنده شده است .
علی اکبر شبیه ترین مردم در کلام و رفتار و چهره به رسول خدا
شمر روی به پیرمرد سالخورده می کند و می گوید مردک مگر عقل خود را از دست داده ای که چنین خرافاتی را بر زبان جاری می کنی می فهمی چه می گویی محمد سال هاست که از دنیا رفته است حال چگونه می گویی که او زنده است، زنده کزدن مردگان معجزه مسیح است نه محمد
پیرمرد سالخورده که جنون پول او را به میدانی آورده که شمشیر بر سبط نبی کشیده است به شمر می گوید من عقل خود را از دست نداده ام ،اما چگونه ممکن است که چیزی را که به چشم می بینیم قبول نکنم.
پیرمرد سالخورده رو به شمر و عمر سعد می گوید به سلحشوری که در میانه میدان رجز می خواند و مشغول پند و اندرز است نگاه کن و به سخنانش گوش بده
عمر سعد و شمر روی به میدان نبرد می کنند ‌ و با چشمان خویش چیزی را می بینند که باور کردنش برایشان بسیار دشوار است
عمر می گوید شمر می بینی او خود محمد است به چهره اش نگاه کن به کلامش گوش بده باور کردنی نیست، چقدر شبیه رسول خدا است هم در چهره و هم در کلام .
لشکریان با دیدن چهره و کلام مرد سلحشور یکی پس از دیگری از ترس و یا به دلیل بیدار شدن وجدان و بیان اینکه وای بر ما که چگونه بر رسول خدا شمشیر میکشیم در حال پراکنده شدن از میدان نبرد هستند و در اندک زمانی از لشکریان انبوه عدد زیادی پراکنده می شوند.
شمر برای اینکه از گسسته شدن لشکریان جلوگیری کند می گوید ای لشکریان خدا شما را چه شده است این شخص شاید شبیه ترین مردم به رسول خدا در کلام رفتار و چهره باشد ولی به یقین او محمد نیست من این را به شما اثبات می کنم .
شمر رو به مرد سلحشور در میانه میدان می کند و می گوید ای جوان نو کیستی و در این میدان چه می کنی حضرت علی اکبر(ع) رو به شمر می گوید ای دشمن خدا من علی بن الحسین فرزند بزرگ حسین بن علی علیه السلام هستم و شروع می کند به بیان جایگاه خود که هاشمی است و فرزند امام حسین(ع) و خصایص اخلاقی امام و اجداد خود را برای لشکریان یزید بیان کرده و آنها را مورد پرسش قرار می دهد که چرا شمشیر بر سبط نبی کشیده و راه او را بسته اند و اهل بیت او را اسیر کرده اند و از کوفیان و از نامه های ارسالی آنها می گوید و از لطف و رحمت امام حسین (ع) در صورت برگشتن سپاهیان دشمن از مسیر اشتباه می گوید و با کلام محمدی حضرت علی اکبر(ع) سپاهیان دشمن را در شقاوت خود سست می کند.
عده ای از سپاهیان دشمن با شنیدن سخنان حضرت علی اکبر(ع) پراکنده می شوند و شمر با دیدن این صحنه رو به عمر سعد می گوید نباید به هاشمیان اجازه سخنوری داد آنها در سخنوری چون محمد و علی هستند

عمر سعد رو به شمر می گوید مگر تو برای علی اکبر(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) امان نامه نبرده بودی و وعده تخت و حکومت در صورت همراهی نکردن حسین را به آنها نداده بودی.
شمر در جواب عمر سعد می گوید تو این جوان را نمی شناسی در میان خاندان هاشمی و به نقل از امام حسین(ع) در مورد علی اکبر(ع) گفته می شود که او شبیه ترین مردم در چهره رفتار و کلام به رسول خدا است و می گویند که حسین بن علی هر گاه مشتاق دیدار رسول خدا شده و دلش برای رسول خدا تنگ می شود به چهره علی اکبر(ع) می نگرد و علی اکبر(ع) نه تنها به صورت بلکه در کلام ، رفتار و سیرت نیز شبیه ترین مردم به رسول گرامی اسلام است.
زمانی که به او امان نامه داده شد و به خاطر نسب خانواده مادری به او پیشنهاد شد که حسین(ع) را یاری نکند و خون و جوانی خود را بیهوده فدای حسین نکند و خلیفه به او کمک خواهد کرد که بعد از حسین،جانشین پدر و سرور هاشمیان شود او نه تنها نپذیرفت که با شنیدن سخن نزدیک بود جان درخواست کنندگان را بگیرد ؛چراکه او حسبن(ع) را فقط پدر خود نمی دانست با وجود جوانی بسیار پخته و سلحشور است و می گفت حسین بن علی (ع) فقط پدر من نیست که من چشم به من منصب و جایگاه او داشته باشم بلکه او امام من است ‌و همانگونه که قرآن بیان می دارد مردم را جز اطاعت و تبعیت بی چون چرا از امام خویش رسالت دیگری نیست .
شمر خطاب به عمر سعد ادامه داد زمانی که به او گفتیم اطاعت از حسین جوانی تو را تباه کرده و تو را جوان مرگ خواهد کرد گفت اطاعت محض از امام رسالت من است و هرچه را امامم تشخیص دهد من تابع او هستم و دنیا دوستی عده ای از اقوام موجب جدایی من از امامم نخواهد شد.
شمر خطاب به عمر سعد گفت او به ما بخاطر مهمان بودن امان داد و الا بابت این جسارت اگر حرمت مهمان و پیک نبود ما را امان نمی داد.
شمر به عمر گفت او در تمام مسیر حرکت حسین در مکه و در مدینه همواره ابعاد حرکت حسین بن علی (ع) را برای مردم تبیین می کرد و حتی زمانی که قصد داشتیم با وسوسه جانشینی پدر او را علیه پدر و جانشین پدرش تحریک کنیم خطاب به ما بیان کرد که امامت مقامی نیست که مردم بخواهند به کسی بدهند و خداوند هرکه را صلاح بداند به این مقام مفتخر می سازد بنابراین دست از فتنه گری و نفاق بردارید که جان خود را بابت جسارت از دست خواهید داد.

شمر خطاب به عمر سعد با تاکید بر اینکه علی بن الحسین(ع) با وجود جوانی بسیار پخته و وفادار به امام حسین (ع) است گفت حضرت علي اکبر(ع) منش و مرام محمدی خود را در مسیر حرکت کاروان امام حسین(ع) از مدینه به مکه به همگان نشان داده و هیچ وعده ای نتوانست او زا حتی اندکی از همراهی امام حسین(ع) منصرف کرده و موجب شک و تردید او نسبت به تصمیمات امام حسین(ع) شود ‌و او چون شمشیری برنده ای است که زیبنده ترین گوهر برای خیمه گاه حسینی است و امام حسین(ع) او را بسیار دوست می دارد
عمر سعد با شنیدن سخنان شمر به او گفت قبل از اینکه این جوان هاشمی لشکریان ما را با سخنانش تار مار کند او را بکشید و این چنین شد که بنابر بر نقل تاریخ حضرت علی‌اکبر(ع) بخاطر دفاع از امام حسین(ع) پس از کشتن ۱۲۰ نفر از لشکریان یزید به واسطه شمشیر دشمن منافقی که از پشت بر فرق سرش شمشیر زد چون جد بزرگوارش امیرالمومنین امام علی(ع) با فرق شکافته به شهادت رسید و نشان داد که در عمل و رفتار برای امامش مانند امیرالمومنین امام علی(ع) حان امام و نبی دوران خویش است

حضرت علی اکبر ارزنده ترین الگو برای جوانان/ جوانی که معصوم نبود ولی کلام ، رفتار و مرامش ترجمه عصمت بود

شیطان همواره در طول تاریخ با فریب جوانان با این ابزار که جوانی فرصت لذت جویی بوده و جوانان باید در جوانی از زندگی خویش لذت برده و توبه و بندگی برای دوران پیری است جوانان زیادی را از مسیر حق منحرف کرده و همچنین شیطان در گوش جوانان همواره نجوا می کند که رسیدن به مقام پاکان و صالحان عالم برای انسان های عادی غیر ممکن است و تنها انبیا و قدیسان هستند که به مقام های بالا دست می یابند و انسان های عادی هرگز نمی توانند به مقام انبیا و ائمه برسند جوانان را فریفته است؛ در حالی که رسول اکرم جوانی را دوره سازندگی و حرکت در مسیر بندگی نه دوره لذت جویی و گناه عنوان می کنند و شخصیت های مانند حضرت علی اکبر(ع) ، حضرت ابوالفضل العباس(ع) و حضرت معصومه(س) به جوانان در طول تاریخ نشان داده اند که می توان معصوم نبود ولی به جایگاه عصمت رسید و می توان توان انجام گناه را داشت ولی از انجام گناه پرهیز کرد و تنها پاکان و ائمه نیستند که به مقام عصمت رسیده اند بلکه عمل به دستورات خداوند و رسول خدا(ص) و تبعیت از امام معصوم، انسان را در هر دوره ای که باشد می تواند به مقام عصمت برساند و و جوانی دوره سازندگی است و باید از فرصت جوانی برای خودسازی نه لذت جویی استفاده کرد زیرا ممکن است هرگز دوران توبه برای بشر فرا نرسد.
ظهور نیازمند ۳۱۳ علی اکبر است
نقش جوانان در تمدن سازی و امت سازی و رسیدن به امت واحده بسیار مهم است ‌ و به همین دلیل است که ۳۱۳ فرمانده لشکر امام زمان(عج) را جوانان تشکیل می دهند آن هم جوانانی که در مرام و معرفت و کلام و رفتار همچون حضرت علی اکبر(ع) برای لحظه ای امام خویش را تنها نگذاشته و فریفته وسوسه های نفاق نمی شوند چرا که از فرصت جوانی برای خودسازی استفاده کرده اند و جوانی را فرصت خودسازی نه لذت جویی از گناه قرار داده اند.


جوانان رکن انقلاب

انقلاب اسلامی و حتی انقلاب های مردمی در کشورهای اروپایی مرهون قیام و پایمردی جوانان هستند.
زمانی که در سال ۴۲ شاه و اسدالله علم به هنگام تبعید امام خمینی(ره) از ایشان پرسیدند که با چه کسانی می خواهد انقلاب و قیام کند امام خمینی (ره) فرمودند که یاران من در گهواره هستند و شاه و علم آن زمان با صدای بلند به امام خندیدند و امام خمینی(ره) را مورد تمسخر قرار دادند اما سال ۵۷ همان نوزادان در گهواره به جوانان رشیدی تبدیل شدند که امام خمینی(ره) با آنها قیام کردند و انقلاب فرانسه نیز که یک انقلاب مادی مردمی بود نیز با جوانان به پیروزی رسید و غربی ها تنها پس از جنگ های صلیبی و در قرن ۱۹ تنها با فرزند آوری زیاد و با شعار اینکه به سوی غرب بروید فرزندان زیاد خود را که هر خانواده حداقل ۱۴ تا ۱۵ فرزند داشتند را راهی قاره آفریقا استرالیا و آمریکا کردند و به ترتیب سفید پوستان با فرزند آوری بر دنیا مسلط شده و جهان را به مستعمره خود تبدیل کردند اما همین اروپاییان برای اینکه کسی نتواند با آنها مقابله کند حتی در ایران از دوران قاجار ، رضا خان پهلوی و محمدرضا پهلوی سیاست های کنترل جمعیت و ضد جمعیتی خود را با شعار رفاه بیشتر فرزند کمتر نهادینه کردند تا جمعیت مسلمانان و مردم جهان بر آنها پیشی نگیرد چرا که نیروی جوان نه تنها به دلیل اینکه جسارت و رشادت داشته و در بند دنیا نیست بلکه به عنوان نیروی کار و تنها بخش جامعه که توان تولید و کار را دارند موجب پیشرفت کشورها می شوند و در این بین کشورهایی که بیشترین نیروی جوان فعال را دارند سرعت توسعه و پیشرفت آنها چندین برابر دیگران است در حالی که کشورهایی که با پیری جمعیت و کمبود نیروی جوان مواجه هستند با رکود اقتصادی و بدهکاری دولت ها مواجه هستند.

بنابراین جوانان نه تنها در انقلاب های اسلامی نیروی محرکه هستند بلکه در انقلاب های مادی و مردم لیبرال نیز مهم ترین قشر و عنصر تعالی کشورها هستند و بر همین اساس که خداوند به جوانان و گرایش آنها به دین تاکید ویژه ای داشته و مهم ترین فرصت برای خودسازی را دوران جوانی می دانند و آیات قرآن بیان می کنند که اگر گوشت و خون جوان با آیات قرآن آمیخته شود هرگز گمراه نخواهند شد.


رکن پیروزی انقلاب جوانان مومن و دینمدار بودند
امام خمینی(ره) همچون رسول گرامی اسلام (ص) با تکیه بر قلب و عقاید پاک جوانان انقلاب اسلامی را به پیروزی رسانده و نه تنها انقلاب اسلامی بلکه جهش علمی و پیشرفت کشور را نیز با تکیه بر نیروی جوان به اعتلا رساندند و کشوری که روزی از نظر نخست وزیر دولت پهلوی از هویدا تا علم جوانانش توان ساخت آفتابه را نداشتند امروز با اعتماد امام خمینی و رهبر معظم انقلاب امام خامنه ای موشک های نقطه زن بدون کمک دانشمندان غربی ساخته اند، قلب اتم را شکافته اند و برق اتمی تولید کرده اند و با فناوری نانو و سلول های بنیادین و ساخت ماهواره های فضایی بومی ایران را در صدر توسعه علمی جهانی قرار داده اند و همچنین همین جوانان با همکاری جوانان کشورهای اسلامی مقاومت اسلامی را اوج خود رسانده‌اند و استکبار جهانی را به زانو درآورده و تا چند صباحی دیگر خانه پوشالی و هیمنه استکبار و اسرائیل به واسطه قدرت ایمان و دانش همین جوانان تسلیم خواهد شد و با همین جوانان ظهور آخرین منجی محقق شده و ۳۱۳ جوان علی اکبری در کنار آخرین منجی الهی امت واحده جهانی را به رهبری یک امام برپا خواهند کرد و زمین شاهد حکومت صالحان خواهد بود.


جوان پروری و روحیه جهادی مهم ترین رسالت مسئولان انقلابی
مسئولان اعم از انقلابی و غیر انقلابی تنها در پناه جوان پروری و جوان مداری پیشرفت خواهند کرد و امروزه کشورهای غربی به دلیل فرهنگ لیبرال با پیری جمعیت روبه رو شده اند و برای حل مشکلات خود با مهاجر پذیری به دنبال حل مشکل هستند در حالی که باید بدانیم تنها با جوان مداری و جوانی جمعیت است که حیات فکری و فیزیکی یک تمدن ممکن می شود بنابراین ضمن جوان مداری و توجه به روحیه جهادی و توجه به‌ مقوله جوانی جمعیت نیز از رسالت های مسئولان انقلاب اسلامی است چرا که مهاجر پذیری درمان موقت است بنابراین برای ادامه حیات تمدن و کشور ضمن توجه به جوانان و استفاده از جوانان در عرصه های گوناگون با حمایت از خانواده ها باید به مساله جوانی جمعیت نیز اهمیت داده شود تا اتصال انقلاب اسلامی به انقلاب جهانی امام زمان(عج) مقدر شود.