پایگاه خبری آستان مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها، حسین حسنی: دوران امامت امام صادق علیه‌السلام عصر طلایی شکوفایی علم و دانش است و معارف ناب شیعی بیشتر از هر زمانی نسبت به دوران سایر ائمه علیهم‌السلام منتشر شد.

یکی از عوامل مهم در این شکوفایی، شرایط خاص سیاسی و کشمکش قدرت بین بنی امیه و  عباسیان بود که شرایط را برای امام هموار کرد.

تربیت شاگردان مختلف با تخصصهایی ویژه، از فعالیت‌های فرهنگی مهم امام علیه‌السلام بوده است.  زرارة، هشام بن حکم ، هشام بن سالم، ابان بن تغلب، مؤمن طاق، محمد بن مسلم و… از جمله شاگردان و اصحاب مهم حضرت بوده‌اند که هریک از این‌ها جزء مردان بزرگ علمی به حساب می‌آیند. شاگردان امام منحصر در شیعیان نبودند و عده‌ای از اهل سنت هم افتخار شاگردی ایشان را داشته‌اند که مهم‌ترین آن‌ها ائمه چهار گانه اهل سنت هستند که مستقیم یا با واسطه شاگرد حضرت بوده‌اند. 

امام صادق علیه السلام نیز مانند پدران بزرگوارشان برای اصلاح امت پیامبر(ص) از کج روی و انحراف جهاد کردند ولی نوع جهاد امام صادق علیه السلام متفاوت بود؛ امام صادق علیه السلام جهاد تبیین را برگزیدند و با توجه به شرایط فرهنگی آن زمان برای تبیین اسلام ناب محمدی شاگردانی را تربیت کردند و با مناظرات علمی خود این تکلیف الهی را به انجام رساندند.

شرایط فرهنگی خاص

از نظر فكرى و فرهنگى، عصر امام صادق علیه‌السلام، عصر جنبش فكرى و فرهنگى بود. در آن زمان شور و شوق علمى بى سابقه‌اى در جامعه اسلامى به وجود آمده بود و علوم مختلفى اعم از علوم اسلامى همچون: علم قرائت قرآن، علم تفسير، علم حديث، علم فقه، علم كلام يا علوم بشرى مانند: طب، فلسفه، نجوم، رياضيات و … پديد آمده بود، به طورى كه هر كس يك متاع فكرى داشت به بازار علم و دانش عرضه مى‌كرد؛ بنابراين تشنگى علمى عجيبى به وجود آمده بود كه لازم بود امام به آن پاسخ گويد.

عواملى را كه موجب پيدايش اين جنبش علمى شده بود مى توان بدين نحو خلاصه كرد:

۱- آزادى و حريت فكر و عقيده در اسلام؛ البته عباسيان نيز در اين آزادى فكرى بى‌تأثير نبودند؛ اما ريشه اين آزادى در تعليمات اسلام بود، به طورى كه اگر هم عباسيان مى خواستند از آن جلوگيرى كنند، نمى‌توانستند.

۲- محيط آن روز، يك محيط كاملاً مذهبى بود و مردم تحت تأثير انگيزه هاى مذهبى بودند. تشويق‌هاى پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله به كسب علم، و تشويق‌ها و دعوت‌هاى قرآن به علم و تعليم و تفكر و تعقل، عامل اساسى اين نهضت و شور و شوق بود.

۳- اقوام و مللى كه اسلام را پذيرفته بودند نوعاً داراى سابقه فكرى و علمى بودند و بعضاً همچون نژاد ايرانى و مصرى و سورى، از مردمان مراكز تمدن آن روز به شمار می‌رفتند. اين افراد به منظور درك عميق تعليمات اسلامى، به تحقيق و جستجو و تبادل نظر مى‌پرداختند.

۴- تسامح دينى يا همزيستى مسالمت آميز با غير مسلمانان مخصوصاً همزيستى با اهل كتاب؛ مسلمانان،اهل کتاب را تحمل مى‌كردند و اين را برخلاف اصول دينى خود نمى‌دانستند. در آن زمان اهل كتاب، مردمى دانشمند و مطلع بودند. مسلمانان با آنان برخورد علمى داشتند و اين خود بحث و بررسى و مناظره را به دنبال داشت. (سیره پیشوایان/ص۳۵۴)

فِرَق و مذاهب گوناگون

عصر امام صادق علیه‌السلام عصر برخورد انديشه‌ها و پيدايش فرق و مذاهب مختلف نيز بود. در اثر برخورد مسلمين با عقايد و آراى اهل كتاب و نيز دانشمندان يونان، شبهات و اشكالات گوناگونى پديد آمده بود.

در آن زمان فرقههايى همچون معتزله، جبريه، مرجئه، غلات، زنادقه، مشبهه، متصوفه، مجسمه، تناسخيه و امثال اين‌ها پديد آمده بودند كه هر كدام عقايد خود را ترويج مى‌كردند.

از اين گذشته در زمينه هر يك از علوم اسلامى نيز در ميان دانشمندان آن علم اختلاف نظر پديد مى‌آمد، مثلاً در علم قرائت قرآن، تفسير، حديث، فقه و علم كلام بحث‌ها و مناقشات داغى در می‌گرفت و هر كس به نحوى نظر مى‌داد و از عقيده‌اى طرفدارى می‌كرد.  (همان/ص۳۵۵)

مناظره امام صادق علیه‌السلام پیرامون قیاس

یکی از مباحث و انحرافاتی  که در زمان امام صادق علیه‌السلام باب شد و تا به امروز ادامه دارد، بحث “قیاس” است که ابوحنیفه (یکی از ائمه چهارگانه اهل سنت که از شاگردان امام صادق علیه‌السلام نیز بوده) طبق آن فتوا می‌داد. قیاس، همان تمثیل منطقی است، به این صورت که مثلاً گفته شود: حکمِ شرابِ خرما(نبیذ) مانند شراب انگور است؛ برای اینکه هر دو مسکر هستند. چنین استنباطی که “قیاس مستنبط‌ العلة”می‌باشد،از نظر شیعه امری باطل و حرام شمرده شده است. موارد متعدی نقل شده که امام صادق علیه‌السلام با ابوحنیفه مباحثاتی در این رابطه داشته و او را از این کار برحذر داشته؛ لکن مع الاسف، وی کلام امام را نپذیرفته و کار خودش را انجام داده است. یکی از این موارد به این شرح است:

روزى ابوحنيفه براى ملاقات با امام صادق علیه‌السلام به خانه امام آمد و اجازه ملاقات خواست. امام اجازه نداد.

ابوحنيفه مى گويد: دم در، مقدارى توقف كردم تا اينكه عده‌اى از مردم كوفه آمدند و اجازه ملاقات خواستند. امام به آنها اجازه داد. من هم با آنها داخل خانه شدم. وقتى به حضورش رسيدم گفتم:

شايسته است كه شما نماينده‌اى به كوفه بفرستيد و مردم آن سامان را از ناسزا گفتن به اصحاب محمد صلی الله علیه و آله نهى كنيد؛ بيش از ده هزار نفر در اين شهر به ياران پيامبر ناسزا مى گويند.

امام فرمود: مردم از من نمى‌پذيرند!

ابوحنیفه: چگونه ممكن است سخن شما را نپذيرند، در صورتى كه شما فرزند پيامبر خدا هستيد؟

امام علیه‌السلام: تو خود يكى از همان‌هايى هستى كه گوش به حرف من نمى‌دهى. مگر بدون اجازه من داخل خانه نشدى و بدون اينكه بگويم ننشستى و بى اجازه شروع به سخن گفتن ننمودى؟!

آنگاه فرمود: شنيده‌ام كه تو بر اساس قياس، فتوا مى دهى؟

ابوحنیفه: آرى.

امام علیه‌السلام: واى بر تو! اولين كسى كه بر اين اساس نظر داد شيطان بود؛ وقتى كه خداوند به او دستور داد به آدم سجده كند، گفت: «من سجده نمى كنم، زيرا كه مرا از آتش آفريدى و او را از خاك، و آتش گرامی‌تر از خاك است!»

[سپس امام براى اثبات بطلان «قياس»، مواردى از قوانين اسلام را كه برخلاف اين اصل است، ذكر كرد و فرمود:]

به نظر تو كشتن كسى به ناحق، مهم‌تر است، يا زنا؟

ابوحنیفه: كشتن كسى به ناحق.

امام علیه‌السلام: پس چرا براى اثبات قتل، دو شاهد كافى است؛ ولى براى ثابت نمودن زنا چهار گواه لازم است؟ آيا اين قانون اسلام با قياس توافق دارد؟

ابوحنیفه: نه.

امام علیه‌السلام: ادرار كثيف تر است يا منى؟

ابوحنیفه: ادرار.

امام علیه‌السلام: پس چرا خداوند در مورد اول، مردم را به وضو امر كرده؛ ولى در مورد دوم دستور داده غسل كنند؟ آيا اين حكم با قياس توافق دارد؟

ابوحنیفه: نه.

امام علیه‌السلام: نماز مهم‌تر است يا روزه؟

ابوحنیفه: نماز.

امام علیه‌السلام: پس چرا بر زن حائض قضاى روزه واجب است؛ ولى قضاى نماز واجب نيست؟ آيا اين حكم با قياس توافق دارد؟

ابوحنیفه: نه.

امام علیه‌السلام: آيا زن ضعيف‌تر است يا مرد؟

ابوحنیفه: زن.

امام علیه‌السلام: پس چرا ارث مرد دو برابر زن است؟ آيا اين حكم با قياس سازگارى است ؟

ابوحنیفه: نه.

امام علیه‌السلام :چرا خداوند دستور داده است كه اگر كسى ده درهم سرقت كرد، دستش قطع شود، در صورتى كه اگر كسى دست كسى راقطع كند، ديه آن پانصد درهم است؟ آيا اين با قياس سازگار است؟

ابوحنیفه: نه.

امام علیه‌السلام: شنيده‌ام كه اين آيه را: « ثُمّ لَتُسْئَلنّ یؤمئذٍ عنِ النّعیم؛ در روز قيامت به طور حتم از نعمتهایى سؤال مى شويد»چنين تفسير مى‌كنى كه: خداوند مردم را در مورد غذاهاى لذيذ و آب‌هاى خنك كه در فصل تابستان مى خوردند، مواخذه مى‌كند.

ابوحنیفه: درست است، من اين آيه را اين طور معنا كرده‌ام.

امام علیه‌السلام: اگر شخصى تو را به خانه‌اش دعوت كند و با غذاى لذيذ و آب خنكى از تو پذيرايى كند و بعد به خاطر اين پذيرايى بر تو منت گذارد، درباره چنين كسى چگونه قضاوت مى‌كنى؟

ابوحنیفه: مى‌گويم آدم بخيلى است.

امام علیه‌السلام: آيا خداوند بخيل است [تا اينكه روز قيامت در مورد غذاهايى كه به ما داده، ما را مورد مؤاخذه قرار دهد]؟

ابوحنیفه: پس مقصود از نعمتهايى كه قرآن مى گويد انسان درباره آن مؤاخذه مى شود، چيست؟

امام علیه‌السلام: مقصود، نعمت دوستى ما خاندان رسالت است. بحارالانوار/دار احیاء تراث عربی/ ج۱۰/ص۲۲۰

شاگردانی متخصص

«هشام بن سالم» مى گويد: روزى با گروهى از ياران امام صادق علیه‌السلام در محضر آن حضرت نشسته بوديم. يك نفر مرد شامى اجازه ورود خواست و پس از كسب اجازه، وارد شد. امام فرمود: بنشين. آنگاه پرسيد: چه مى‌خواهى؟

مرد شامى گفت: شنيده‌ام شما به تمام سوالات و مشكلات مردم پاسخ مى گوييد، آمده‌ام با شما بحث و مناظره بكنم!

امام فرمود: در چه موضوعى؟

شامى گفت: درباره كيفيت قرائت قرآن.

امام رو به «حمران» كرده فرمود: حمران! جواب اين شخص با تو است!

مرد شامى: من مى خواهم با شما بحث كنم، نه با حمران!

اگر حمران را محكوم كردى، مرا محكوم كرده‌اى!

مرد شامى ناگزير با حمران وارد بحث شد. هر چه شامى پرسيد، پاسخ قاطع و مستدلى از حمران شنيد، به طورى كه امام رو به «ابان بن تغلب» كرد و فرمود: با او مناظره كن. ابان نيز راه هر گونه گريز را به روى او بست و وى را محكوم ساخت.

شامى گفت: مى خواهم درباره فقه با شما مناظره كنم!

امام به «زراره» فرمود: با او مناظره كن. زراره هم با او به بحث پرداخت و به سرعت او را به بن بست كشاند!

شامى گفت: مى خواهم درباره كلام با شما مناظره كنم. امام به «مومن طاق» دستور داد با او به مناظره بپردازد. طولى نكشيد كه شامى از مومن طاق نيز شكست خورد!

به همين ترتيب وقتى كه شامى درخواست مناظره درباره استطاعت (قدرت و توانايى انسان بر انجام يا ترك خير و شر)، توحيد و امامت نمود، امام به ترتيب به حمزه طيار، هشام بن سالم و هشام بن حكم دستور داد با وى به مناظره بپردازند و هر سه، با دلائل قاطع و منطق كوبنده، شامى را محكوم ساختند. با مشاهده اين صحنه هيجان انگيز، از خوشحالى خنده‌اى شيرين بر لبان امام نقش بست. (رجال کشی ص۲۷۵)

همان‌طور که از این واقعه مشخص می‌شود، برخی از اصحاب امام علیه‌السلام هر یک در رشته‌ای خاص تخصص داشتند، آن هم در حدی که امام به راحتی مباحث علمی را به آن‌ها واگذار می‌کند و این نشان از عظمت علمی شاگردان حضرت است. در میان این‌ها هشام بن حکم است که تبحّر خاصی در بحث امامت داشته و از حریم ولایت دفاع می‌کرده است. وی با وجود اینکه جوانی کم سن و سال بوده ولی به قدری مهم می‌باشد که امام علیه‌السلام احترام خاصی برای وی قائل بوده و امام صادق علیه‌السلام درباره او فرموده که هشام با دست و زبانش یاور ماست.  مناظره او با عمرو بن عبید در رابطه با امامت معروف است که در آن‌جا از امام، به عنوان قلب عالم هستی یاد کرده است.

امام صادق علیه‌السلام، مؤسّس یا مروّج شیعه؟

یکی از  مسائلی که به اشتباه، بعضی در رابطه با امام صادق علیه‌السلام مطرح می‌کنند این است که از ایشان به عنوان مؤسس مذهب شیعه یاد می‌کنند و این مطلب کاملاً اشتباه است؛ زیرا امام صادق علیه‌السلام مؤسس مذهب نمی‌باشد و این‌گونه نیست که مذهب تشیع از زمان ایشان ایجاد شده باشد؛ بلکه شیعه از زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مطرح بوده و ایشان مبیّن تشیع بوده است. این‌که گفته شود امام صادق علیه‌السلام مؤسس است، جدای این‌که کلام درستی نمی‌باشد، چه بسا شبهه هم نسبت به تشیع  ایجاد کند.

امام صادق علیه السلام در واقع، مروّج و احیاگر فرهنگ ناب شیعی و اسلام حقیقی بوده است؛ زیرا با توجه به شرایط سیاسی که در زمان ایشان به وجود آمد و بنی امیه و بنی عباس با هم در کشمکش قدرت بودند، بر خلاف دوران سایر ائمه علیهم‌السلام، شرایطی را برای امام علیه‌السلام مهیا کرد که ایشان بتواند به تربیت شاگردان فراوان، آن هم در تخصص‌های مختلف بپردازد و در جهت نشر معارف ناب و زنده کردن احادیث، به خصوص تبیین صحیح احادیث و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله، اقداماتی‌چشم‌گیر انجام دهد و از این جهت است که منابع حدیثی شیعه، مملوّ  از کلمات نورانی این امام عظیم‌الشأن است و بیشترین احادیث در بین معصومین علیهم‌السلام از ایشان نقل شده است و  چه بسا برای همین دلایل می‌باشد که از مذهب شیعه اثناعشری، به مذهب جعفری نیز یاد می‌شود.