براساس مبانی اعتقادی و سیرة معصومین (علیهم السلام)، نشاط اهل ایمان بیش از نشاط و شادکامی غیر اهل ایمان است. سرّ این مسئله به باورها و ارزش‌های عقیدتی اهل ایمان برمی‌گردد. مجاهدان و رزمندگان مدافع حرم با باورهای خویش زندگی می‌کنند. آنها بر اساس باورهای مطهر، ارتباطات اجتماعی خویش را سامان می‌دهند و با ارزش های اعتقادی خود زندگی خانوادگی خویش را مدیریت می‌کنند. در این نوشتار کوشش می‌شود تا نشاط معنوی و روحیة انقلابی رزمندگان جان بر کف مدافع حرم، از دیدگاه آیات و مورد تحلیل قرار گیرد.
چهار پیش‌نیاز نشاط فردی
دو گونه نشاط برای رزمندگان، مجاهدان و مدافعان حرم وجود دارد: ۱.‌ نشاطی که به لحاظ فردی در وجود ایشان ایجاد می‌شود، ۲.‌ نشاطی که در بُعد اجتماعی وجودشان را در بر می¬گیرد.
در بُعد فردی، چهار پیش‌نیاز لازم است تا انسان به نشاط فردی دست پیدا کند که محصول آن با توجه به عنصر ایمان، منجر به نشاط انقلابی می‌شود. در پرتو این نشاط، انسان همواره پرشور و پرهیجان، خستگی‌ناپذیر و پرتلألو در عرصه‌هایی که لازم است، انجام وظیفه می¬کند. از عرصه¬های انجام وظیفه، می‌توان به جهاد فی‌سبیل‌الله یعنی جهاد اصغر و هم‌چنین جهاد اکبر، تقوا و خویشتن‌داری اشاره کرد. اما چهار پیش‌نیاز مذکور عبارتند از:
پیش‌نیاز اول: نخستین پیش‌نیاز، جهان‌بینی دقیق است که نگرش ما به نظام هستی را شکل می‌دهد، سپس بر روح و روان و شخصیت انسان تأثیر می گذارد و در آخر نشاط، آرامش و لذت را تأمین می‌کند. مجاهدان در راه خدا و مدافعان حرم، عالم را عالم حوادث، ابتلائات، بلاها و گرفتاری‌ها می‌دانند. زمانی که این نگاه به صورت باور بر جان انسان بنشیند، با سختی‌ها و رنج‌های این عالم کنار می‌آید، در نتیجه حوادث ناگوار را با عینک عبودیت و بندگی تحلیل می‌کنند.
پیش‌نیاز دوم: پیش‌نیاز دوم عدم تعلق است. دلبستگی، وابستگی می‌آورد. وقتی از انسان چیزی را بگیرند که به آن علاقه و علقه نداشته باشد، آزار نمی‌بیند. اما اگر محبوب‌ها و هر آنچه را که موجبات انس شده است را از آدمی جدا کنند، حیران و مضطرب می‌شود. برای مثال دندانی که ریشة آن سطحی است، کشیدنش آسان و درد آن اندک است؛ اما دندانی که ریشه‌ای عمیق دارد، کشیدنش دشوار و درد ناشی از کشیدن آن طاقت‌فرسا است. وقتی محبت و علاقه شدید و ریشه‌ای نشد، تعلق ریشه‌دار نمی‌شود و دل کندن آسان می‌شود.
پیش‌نیاز سوم: امانت‌داری، سومین پیش‌نیاز است. مجاهدان و رزمندگان، هر آنچه را خدای متعال به آنان داده است، امانت می‌دانند و اعتقاد دارند که این امانت سرانجام از آنها پس گرفته می‌شود. آنها از روز اول به آنچه خداوند به آنها داده است، با نگاه امانی می‌نگرند؛ در نتیجه برای بازپس‌دادنش غصه‌ای ندارند.
پیش‌نیاز چهارم: ایمان به اینکه خدای متعال بالاترین، برترین و بهترین پاداش‌ها را برای مؤمن در نظر گرفته و مؤمن در انتظار آن پاداش‌ها است. خداوند در قرآن می‌فرماید:
مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون‏
هر کس به خدا و روز واپسین ایمان داشت و کار شایسته کرد، پس اجرشان را پیش پروردگارشان خواهند داشت، و نه بیمی بر آنان است، و نه اندوهناک خواهند شد.
اهل ایمان اعتقاد به خدا و روز آخرت دارند و بر پایة این باور، اعمال صالح انجام می‌دهند.
اجر چنین انسان‌هایی بی‌نظیر است. نکتة مهم آنکه چنین انسان‌هایی از حزن و ترس به دور هستند و اضطراب، افسردگی، سرگردانی و تردید در زندگی آنها مشاهده نمی‌شود؛ این یعنی اوج نشاط و آرامش که یکی از پاداش‌های اهل ایمان است.
نشاط قبل از شهادت برای رزمندگان و مجاهدان قابل وصف نیست. «جنگ در اوج خود بود که فرماندة گروهان با قایق دو نیروی رزمنده را عقب می‌برد، در حالی که در بحبوحه جنگ به آنها نیاز بود. فرماندة‌ گردان با عصبانیت بر سر فرماندة گروهان داد کشید که: چرا در این وضعیت نیروها را برگرداندی؟ جواب داد: کدام نیرو را؟ فرماندة گردان گفت: همان که با دست و دهانش سوت می‌کشید! او که دست تکان می‌داد و می‌خندید! فرماندة گروهان اشکش جاری شد و گفت: او که دست در دهانش بود و سوت می‌کشید، جفت پاهایش از بالا قطع بود! او که دست تکان می‌داد و می‌خندید، از ناحیة شکم ترکش خورده بود. هر دو به آن طرف نرسیدند و شهید شدند».
این نشاط قبل از شهادت است. اوج شادی و آخرین حد نشاط را فرح می‌گویند. فرح در مسائل مادی، مستی است و مذموم؛ اما در مسائل معنوی ممدوح و پسندیده است. قرآن می‌فرماید: فَرِحينَ‏ بِما آتاهُمُ‏ اللَّه‏ ؛ به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است، شادمانند.
اوج نشاط را کجا می‌توانیم پیدا کنیم؟! اوج نشاط برای مجاهدان است؛ ولی این هنوز در مرحلة نشاط فردی‌ است.
نشاط اجتماعی
رزمندگان و مجاهدان در فضای اجتماعی هم نشاط ایجاد می‌کنند؛ زیرا امنیت، عزت، کرامت و استقلال را به ارمغان می‌آورند. اکنون در شهر موصل، همه مردم شاد هستند و دست و پای رزمنده‌ها را می‌بوسند؛ زیرا همة هویت، امنیت، عزت، نشاط و آرامش خود را مدیون ازخودگذشتگی و مجاهدت رزمندگان می‌دانند.
مجاهدان چرا نشاط دارند. زیرا چندین مقام بهتر و بالاتر پیدا کرده‌‌اند! شهدا حداقل بیست و پنج مقام دارند! البته مجاهدان نیز بسیاری از آن مقامات را دارند.
مقامات پیش از شهادت
قبل از مقام شهادت و در مقام جهاد نیز، مقاماتی هست که هشت‌‌ عدد از آ‌نها در دعای عهد‌ آمده است. در ادامه آنها را بررسی می‌کنیم:
اول: «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ»؛ مقام نصرت. هر حرکتی که به نصرت امام منتهی شود، مقام نصرت است. کدام مقام بالاتر از مقامی است که انسان در راه نجات حریم و حرم عترت گام بردارد و با دشمنان بجنگد؟
دوم: «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ»؛ مقام اعانت. یعنی پا به رکاب و در عملیات بودن. بر سنگ قبر یک شهید مدافع حرم نوشته بود: به من می‌گویند چرا می‌روی سوریه؟ نمی‌دانند که بی‌بی زینب و بی‌بی رقیه مرا انتخاب کرده‌ و شهادت مرا امضا کرده‌اند. چنین فردی خوشحالی ندارد؟ مستی ندارد؟ نشاط ندارد؟ این حالت و اعتقاد برای یک انسان انقلابی مجاهد، نشاط‌بخش نیست؟
سوم: «وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ»؛ سپر بلا شدن. مجاهد می‌گوید تیرها به جان من بخورد، به امام نخورد! سعید بن عبدالله حنفی وقتی روی زمین افتاد، سیزده چوبة‌ تیر خورده بود. با این حال گفت: «یا بن رسول ‌الله هل وفّیت؛ آیا وفادار بودم؟».
چهارم: «وَ الْمُسَارِعِينَ إِلَيْهِ»؛ با سرعت پیش رفتن به سمت پاکی‌ها و خوبی‌ها. قرآن در این مورد می‌گوید: وَ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ ؛ و برای نیل به آمرزشی از پروردگار خود بشتابید.
زودتر از دیگران دعوت امام را لبیک گفتن و در میدان نبرد حاضر شدن، نشاط و خشنودی در پی دارد. مدافعان حرم قبل از اینکه دیگران اعزام شوند، به سوریه اعزام شدند و خود را در سنگر و محضر امام زمان (عج) دیدند.
پنجم: «وَ الْمُمْتَثِلِينَ لِأَوَامِرِهِ»؛ مقام امتثال. مجاهدان و رزمندگان با تمام توان به دنبال اجرا و تحقق دستورها و آرزوهای امام خویش هستند. آنان وقتی خود را در مسیر حق می‌بینند، نشاط تمام وجودشان را احاطه می‌کند.
ششم: «وَ الْمُحَامِينَ عَنْهُ»؛ حمایت. هرچه دارند، به میدان آوردند و از زن و خانه و کاشانه و همة تعلقات گذشتند. در بین مدافعین حرم جنازة شهیدی نیامد. او چهار سال قبل از شهادت، همسر خود را هنگام وضع حمل فرزندش، از دست داده بود و چهار سال فرزند را بدون مادر و با خون‌دل بزرگ کرد. وقتی شنید حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) مورد مخاطره قرار گرفته، به‌سرعت رفت و به شهادت رسید و جنازه‌اش هم برنگشت.
این مصداق شعار بلند و شرافت‌آفرین مولای ما، قمر بنی‌هاشم است: «انی احامی ابداً عَن دینی».
هفتم: «وَ السَّابِقِينَ إِلَى إِرَادَتِهِ»؛ مقام سبقت. در قرآن نیز چنین می‌خوانیم: فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرات‏ ؛ در نيكي‌ها بر يكديگر سبقت جوييد.
در یک مسابقه که صد نفر شرکت‌کننده دارد، نفر اول سرمست از خشنودی و خوشحالی است. مجاهدان در مسیر امام زمان (عج) نیز این‌گونه هستند.
هشتم: «وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ»؛ این اوج نشاط برای شهدا است. مقام شهادت یعنی دریافت مُهر امام زمان(عج). شهادت توفیق بلندی است که در شب قدر، امام عصر (عج) باید امضایش کند. کسی که در مسیر رسیدن به اوج قله ـ که شهادت است ـ گام برمی‌دارد، تا به شهادت نرسد، آرامش و نشاط پیدا نمی‌کند. پیغمبر اکرم (صل الله علیه و آله) از طرف خدای متعال به امیرالمؤمنین (علیه السلام) مقام ولایت دادند. اما ایشان آرام ننشست و زمانی که مقام شهادت را به او خبر دادند، حضرت آرام شد.
تبیین مقام جهاد
جهاد یک مقام است؛ چنان‌که امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: إِنَّ الجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الجَنَّةِ فَتَحَهُ اللهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِهِ ؛ جهاد درى است از درهاى بهشت، كه خداوند آن را به روى اوليای خاص خود گشوده است.
خدا مقام جهاد را فقط برای بندگان خاصش در نظر گرفته است. به شهید مصطفی صدرزاده گفتند: چرا می‌روی سوریه؟ بچه‌ات یتیم می‌شود! پاسخ داد: خودم، مادرم، همسرم، فرزندم، پدرم و همه، فدای یکی از کاشی‌های حرم بی‌بی زینب کبری (سلام الله علیها)!
مجموع اینها می‌شود اوج نشاط که خود را در سختی‌های طاقت‌فرسا نشان می‌دهد. مرحوم ابوترابی (ره) زیر شکنجه‌ بعثی‌ها بود که میخ بیست سانتی روی سرش ‌گذاشتند و با چکش ‌زدند! اولین چکش را که می‌زنند، از هوش می‌رود. ابوترابی را کشان‌کشان به آفتاب آوردند. مغز استخوانش می‌سوخت. شکنجه‌گر بعثی آن‌قدر زد که خسته شد و افتاد. آقای ابوترابی بلند شد و پیشانی‌اش را ‌بوسید و گفت: من باعث زحمت تو شدم؟ شکنجه‌گر مبهوت ماند و به دست و پای آقای ابوترابی افتاد و ‌گفت: تو پیرو چه کسی هستی؟ امام تو کیست؟ ابوترابی گفت: امام من، امام خمینی است! بعثی ‌گفت: می‌شود من هم مقلد او باشم؟ آقای ابوترابی ‌گفت: راه باز است. شکنجه‌گر بعثی به برکت آن اخلاق و نشاط و آرامش و اوج زیبایی که در ابوترابی دید، دگرگون و منقلب ‌شد، و مستبصر و شیعه ‌شد. این نشاط اهل ایمان و انقلاب است.
مدافعان حرم و انقلاب
چندین سال است که جریانی در کشور دارد علیه انقلاب فعالیت می‌کند. هر کسی نفسش عطر و بوی انقلاب دهد و روحیة‌ انقلابی داشته باشد، با انگ افراطی‌گری و تندروی او را طرد می‌کنند. این شیوة طاغوتیان در همة اعصار بوده است. در تاریخ انبیاء و ائمه (علیهم السلام) شاهد این روش و برخورد با آنان و یارانشان بودیم.
باید حواسمان باشد که دست از روحیة‌ انقلابی‌گری برنداریم! رهبر فرزانه، انقلاب فرمودند: به اینها نگویید تندرو! به اینها نگویید افراطی! هر حادثه‌ای بشود، اینها وسط معرکه و میدان هستند.
برای اینکه شخصیت یک مؤمن انقلابی را لکه‌دار و زخمی بکنند و از کارآمدی بیندازند، این تهمت‌ها را می‌زنند. آیة‌ ۵۴ سورة‌ مبارکة‌ مائده با منطق جواب اینها را می‌دهد و پنج ویژگی برای اهل ایمان برمی‌شمارد.
پنج ویژگی اهل ایمان
هر کس از خط توحید، انقلاب و ارزش‌ها خارج شود ـ که خط ولایت است و در غیبت کبری متجلی در حمایت از ولایت فقیه است ـ خدای متعال عده‌ای دیگر را توفیق می‌دهد که انجام وظیفه بکنند. خدا برای یاری دین خودش معطل هیچ کس نمی‌ماند.
خدا در آیه ۵۴ سورة مبارکة‌ مائده می فرماید: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ‏ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِه‏ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، هر کس از شما از دین خود برگردد، به‌زودی خدا گروهی [دیگر] را می‌آورد.
تبیین این پنج‌ محور به این صورت است که:
یک: رابطة‌شان با خدا عاشقانه است: «يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَه»؛ اینها خدا را دوست دارند، خدا هم آنها را دوست دارد.
دو: ارتباط‌شان با جامعة‌ ایمانی و خودی‌ها متواضعانه است: «أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنين‏»؛ نسبت به مؤمنین ذلیل و خاضع هستند.
سه: ارتباط‌شان با اردوگاه دشمن عزتمندانه است: «أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرين‏»؛ یعنی نفوذناپذیر هستند.
چهار: ارتباط‌شان با عمل صالح پیوسته و مجاهدانه است؛ خسته نمی‌شوند و بازنشستگی ندارند. بازنشستگی و خستگی برای کسی است که در اعتقادش سست است. اما اینها اعتقاد دارند خدا به لحظه‌لحظة زندگی که همراه با عمل صالح باشد، پاداش می‌دهد: إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ‏ بِغَيْرِ حِسابٍ‏ ؛ بی‌تردید، شکیبایان پاداش خود را بی‌حساب [و] به تمام خواهند یافت.
پرورگار بی‌حد و حصر پاداش می‌دهد؛ لذا می‌فرماید: «يُجاهِدُونَ‏ في‏ سَبيلِ اللَّه‏»؛ یجاهدون فعل مضارع است و بر مداومت عمل دلالت دارد.
پنج: «وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِم‏»؛ از سرزنش هیچ‌کس نمی‌ترسند و عقب‌نشینی نمی‌کنند. البته همة اینها را فضل خدا می‌دانند که به هر که بخواهد می‌دهد: «ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ». اگر ما ظرفیت نشان دهیم، خدا بیشترش را هم به ما نشان می‌دهد: «وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ».
هنگامی که شهید محمدرضا حقیقی را در قبر گذاشتند، لب‌هایش باز شد، دندان‌ها نمایان شد و خندید. به مادرش گفتند: محمدرضا دارد می‌خندد! در آن لحظه عکس هم گرفته‌اند، کاملاً مشخص است که دارد می‌خندد. مادرش می‌گوید: سه شب بعد به خوابم آمد، گفتم: مادر به چه چیزی خندیدی؟ گفت: صحنه‌ای نشان ما دادند که فکرش را هم نمی‌کردیم! بعدها مادرش دست ‌نوشتة‌ این شهید عزیز را دید.
در روایت داریم که در عالم قیامت، خدای متعال به شهدا می‌گوید: اگر خواسته‌ای دارید، بگویید که مجاب است! شهدا می‌گویند: ما را به دنیا برگردان تا ده‌ها مرتبه در راه تو به شهادت برسیم! پاسخ می‌آید: سنت ما این است که کسی به دنیا برنمی‌گردد! بعد شهید تقاضا می‌کند و می‌گوید: به دوستان من بگویید همین مقامی که برای من هست، برای آنان هم هست: وَ يَسْتَبْشِرُونَ‏ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ ؛ و برای کسانی که از پی ایشانند و هنوز به آنان نپیوسته‌اند، شادی می‌کنند که نه بیمی بر ایشان است و نه اندوهگین می‌شوند.
به کسانی که به آنان ملحق نشده‌ و از شهادت جا مانده‌اند، مژدگانی می‌دهند که شما هم به همین مقامات و منزلت می‌رسید.